سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لباس ها ی محرک و اجتماع تشنه

ارائه زیبایی ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن می زند و آنها را به یک کانون جدّی خطر، مبدّل می سازد که به سلب آرامش زن و امنیّت اجتماعی منتهی می گردد. همانطور که در حادثه ی خمینی شهر اصفهان افرادی که به باغ حمله و به نوامیس تجاوز کزده بودند ، ابراز داشتند که جرقه ی اولیه ی این کار زمانی زده شد که زنان بی حجاب را در حال رقص دیدند و همین تحریک اولیه زمینه ساز چنین فاجعه ای شد. آنچه می تواند از این ناامنی پیشگیری کند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است که با حجاب کامل اسلامی، عملی خواهد شد.

نفس آدمی دریایی از خواستنی ها و تمایلات است. زمانی که به چیزی رغبت پیدا کند همانند دریا، توفانی می شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد این دریا، رسیدن او به خواسته خویش است. لذا برای جلوگیری از چنین موقعیت مهلک و درد طاقت فرسایی، حجاب؛ داروی درمان کننده و موجد امنیّت و صفای روحی است. سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کیفیت پوشش زنان، رابطه مستقیم و غیرقابل انکار دارد.

بی‌حجابی، مقدمه بی‌بندوباری است و خود زمینه‌ساز تمتعات شهوانی در غیر چارچوب ازدواج است، بنابراین، باید جلوی آن را از سرچشمه گرفت

 می توان فواید حجاب را برای اجتماع چنین نام برد

 

 ثبات و سلامت اخلاق جامعه: اسلام برای حفظ سلامت اخلاق در جامعه، برخورد جدی و متین مرد و زن را پیشنهاد داده است. خداوند در مورد سخن گفتن و حتی در مورد راه رفتن به زنان تذکر داده که به گونه‌ای راه نروند که توجه مردان را برانگیزند (مضمون آیه 31، سور نور)، بنابراین، سلامت اخلاق جامعه از اهداف والای اسلام است.

 

پیامبراکرم - صلی‌الله علیه و آله - فرمودند: "من برای تمام کردن مکارم اخلاق،‌ مبعوث شدم". دقت در این بیان حکیمانه رهبر بزرگ اسلام، این نکته را روشن می‌کند که برای تمام کردن مکارم اخلاقی جامعه، باید از همه زمینه‌ها استفاده شود. قطعا یکی از عوامل مهم زمینه‌ساز، حجاب است.

برای جریحه‌دار نشدن عفاف جامعه همه باید تلاش کنند و همه به سهم خود، وظیفه دارند که پاسدار عفاف جامعه باشند. به همین خاطر است که می‌‌گویند پاسداری از عفاف جامعه،‌ یکی از وظایف اجتماعی همه افراد است، البته که سهم زنان در این بعد سنگین‌تر می‌باشد.

راه داشتن جامعه ای امن

ممکن است که گفته شود: بی‌حجابی و بی‌بندوباری، دو مقوله جدای از هم است و اگر زنی بدون حجاب باشد، لزوما بی‌بندوبار نیست. چنان که اگر زنی بی‌بندوبار باشد، حتما لازم نیست که بی‌حجاب هم باشد.

البته این مطلب تا حدودی مورد قبول است، اما سخن این است که بی‌حجابی، مقدمه بی‌بندوباری است و خود زمینه‌ساز تمتعات شهوانی در غیر چارچوب ازدواج است، بنابراین، باید جلوی آن را از سرچشمه گرفت. برای اینکه عفاف خانواده‌ها و جامعه جریحه‌دار نشود، چاره‌ای جز این نیست که از ارزش والای حجاب، پاسداری شود و برای اینکه زن در بعد اجتماعی، حدبالای توفیق را بدست آورد و محیط مقدس خدماتی‌اش به هرزگی‌های شهوانی آلوده نشود، باید حجاب را حفظ کرد.

درست است که هرکسی وظیفه دارد که چشم خود را از نامحرمان فرو پوشد، اما هرکسی نیز وظیفه دارد که جسم خود را به گونه‌ای شهوت‌انگیز در برابر نگاه دیگران قرار ندهد. از جسم و ظاهر جسمانی نباید به عنوان کالایی شهوت‌انگیز، استفاده کرد و چشم‌های هرزه را به آن متوجه کرد.

 آزادی زن: منظور ما از آزادی، آزادی در راه کار، تلاش، تحصیل، رشد و پیشرفت است.

آنچه نیروی کار و فعالیت اجتماع را تضعیف می‌کند، کشاندن لذت جنسی از محیط خانه به اجتماع و همچنین ترویج بی‌حجابی و روابط آزاد جنسی است. چنین نیست که حجاب به صورت زندانی کردن و محروم ساختن زن از فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد و با این عمل، استعدادهای او حبس شود. اسلام مانع بیرون رفتن و تحصیل علم و دانش زن نیست، بلکه تحصیل علم و دانش را بر مرد و زن واجب می‌داند. اسلام هیچ‌گاه نمی‌خواهد که زن بیکار بنشیند .

پوشانیدن بدن مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی زنان نمی‌شود و آنچه سبب فلج کردن این نیرو است،‌ آلوده کردن محیط کار به لذت‌جویی‌های شهوانی است

 

گاهی اوقات مخالفان می‌گویند که آزادی، حق طبیعی بشر است و حجاب، مانع آزادی است. در پاسخ و توضیح کلمه آزادی باید بگوییم که این ایراد تنها مختص حجاب نیست،‌بلکه در مورد روزه هم می‌توان مطرح کرد که حکم روزه مخالف آزادی انسان در غذاخوردن است و همچنین مقررات راهنمایی و رانندگی در دنیا مزاحم رانندگی آزادانه رانندگان است و نیز تمام محرمات وواجبات، آزادی انسان‌ها را محدود می‌کند. البته معلوم است که در مکتب لائیک همه چیز جایز است. از این رو، سخن ما این است که وقتی دین و مکتبی را پذیرفتیم،‌ باید به احکام آن پایبندباشیم. ما مسلمان هستیم و پایبند قرآن و سنت می‌باشیم، پس باید با عبودیت و بندگی خدا، آزادی‌های حیوانی خود را طبق فرامین الهی محدود کنیم.

راه داشتن جامعه ای امن

 حفظ استقلال سیاسی و فرهنگی: ‌امروزه در بسیاری از جوامع، از لباس بهره‌گیری سیاسی دارند. هندیان را درنظر بگیریم که چگونه لباس را به صورت یک سند سیاسی درآورده و با همان پوشش خاص در مجامع رسمی بین‌المللی شرکت می‌کنند.

در جوامع آفریقایی، مردان و زنان را درنظر بگیریم که چگونه از لباس سند استقلال می‌سازند و براساس همان سند، خود را از دستبردها و تهاجم‌های فرهنگی غرب حفظ می‌کنند، یا در جوامع اسلامی، زنان با پوشش خاص خود در قالب حجاب یا ستر سعی دارند که استقلال فکری شان را در قبول اسلام اعلام کنند.

"لباس پرچم بدن به حساب می‌آید که استقلال فکری، دینی، سیاسی و فرهنگی هم محسوب می‌شود و ازهمین جا می‌توانیم به این نتیجه برسیم که تغییر لباس نشانگر تغییرات اندیشه است و به تبع آن، تغییر در مشی و رفتار افراد ایجاد می‌شود، که در آن صورت،‌ استقلال کشور زیر سئوال می‌رود، به ویژه از آن جهت که وضع برون حکایت از وضع درون آدمی دارد و نشان می‌دهد که اندیشه وابستگی در درون رخنه کرده و در ظاهر افراد متجلی شده است" (قائمی، 1373، ص 385- 387).

"به گفته مونتسکیو در حکومت دموکراسی از دست رفتن عفت، بزرگ‌ترین بدبختی‌ها و مفاسد را باعث می‌شود تا جایی که اساس حکومت را از بین خواهد برد" (همان).

این واقعیتی است که باید به آن اعتراف کنیم که گاه گسترش آلودگی‌ها و مفاسد سبب براندازی یک حکومت است و ما مصداق‌های آن را در عرصه‌های گوناگون این جهان بزرگ در آمریکای لاتین،‌خاورمیانه و غیره دیده‌ایم و آیندگان شاهد سقوط بسیاری از جوامع دیگر در آینده خواهند بود.

لباس پرچم بدن به حساب می‌آید که استقلال فکری، دینی، سیاسی و فرهنگی هم محسوب می‌شود و ازهمین جا می‌توانیم به این نتیجه برسیم که تغییر لباس نشانگر تغییرات اندیشه است و به تبع آن، تغییر در مشی و رفتار افراد ایجاد می‌شود

 

 حفظ نیروی کار اقتصادی: "حجاب عامل حفظ نیروی کار است، باعث می‌شود که اوقات رسمی هرکس در همان مسیر کار صرف شود و وسوسه‌های ناشی از دیدن‌ها، چهره‌سازی‌ها، طراحی برای به دام انداختن‌ها و صرف وقت برای عیش و نوش‌ها از میان برداشته شود. کشاندن تمتعات غریزی از محیط خانه به محیط کار سبب آن خواهد شد که نیروی کار ضعیف گردد و سرمایه‌گذاری‌ها به هدر رود" (همان، ص 398).

 از طرفی دیگر، نقش اقتصادی حجاب در رعایت پوشش اسلامی، زمینه را برای انواع مدپرستی‌ها و رقابت‌های ناشی از آن، از بین می‌برد. اگر زنان خود را به خودآرایی و خودنمایی در جامعه مقید نکنند و با لباس ساده و مرتب در حد پوشش لازم در جامعه ظاهر شوند،‌ بسیاری از آفت‌ها و گرفتاری‌های ناشی از مدپرستی، به خودی خود از بین می‌رود.

هزینه‌های سنگین مواد آرایشی و لباس‌های گران قیمت، به خصوص با تغییرات مداوم مدها، بار مالی طاقت‌فرسایی را بر دوش اقتصاد خانواده‌ها و جامعه تحمیل کرده و علاوه بر آن،‌ باعث به هدر رفتن سرمایه‌های جامعه می‌شود.

 

برگرفته شده از سایت تبیان



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/7/17 ساعت 5:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


عابدزاهد وزن بدکاره

ـ در کتاب بحارالانوار و اصول کافی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت می فرمایند:

عابدی بود که همیشه سرگرم عبادت و بندگی و اطاعت حق بود. به قدری در عبادتش کوشا بود که شیطان هرکاری می کرد که او را سست کند، نمی توانست.

النّهایه شیطان آخر نعره ای زد. بچّه هایش اطرافش جمع شدند، گفتند: تو را چه شده که فریاد می زنی؟

گفت: از دست این عابد عاجز شده ام! آیا شما راهی سراغ دارید؟

یکی از آن ها گفت: من او را وسوسه می کنم که به شهوت آید و زنا کند.

شیطان گفت: فایده ای ندارد؛ زیرا اصل میل به زن در او کشته شده است.

دیگری گفت: از راه خوراکی های لذیذ او را می فریبم تا به حرام خواری و شراب کشیده شود و او را هلاک کنم.

گفت: این هم فایده ندارد؛ زیرا در اثر ریاضت چند ساله، شهوت خوراکی نیز در او کشته شده است.

سوّمی گفت: از راه عبادت، همان راهی که در آن الان به سر می برد، چون عبادت می کند امّا آگاهانه نیست، می توانم او را گول بزنم.

شیطان گفت: آفرین! مگر از راه تقدّس کاری کنی

بالاخره نتیجه ی این شورا این شد که خود همین شیطانک مأموریت پیدا کرد. (در اغلب متدیّنین از همین راه و نظایرش وارد می شود.) شیطانک به صورت جوانی به صومعه رفت و در زد. عابد آمد در صومعه را باز کرد دید یک جوان است.

آقا چه می خواهی؟

شیطان گفت: من جوان مسلمانی هستم ولی متأسّفانه پدر و مادر من گبر و بت پرست هستند. نمی گذارند، من نماز و عبادت کنم. شنیده ام عابدی در این جا مشغول عبادت است و صومعه دارد. گفتم بیایم نزد شما و بهتر به بندگی برسم. مگر شما نمی خواهید تمام مردم خدا پرست شوند؟ یکی از آن ها من هستم.

عابد به ناچار راهش داد. آمد جلوی عابد ایستاد به نماز خواندن.

آن قدر نماز خواند و خواند و خواند تا نزدیک غروب، عابد روزه دار بود. سفره ی کوچکی پهن کرد به جوان تعارف کرد. جوان گفت: نه نمی خورم. حالا دیر نمی شود. الله اکبر! ایستاد به نماز. عابد یک مقدار نان خشک خورد و دوباره به نماز ایستاد. بعد خوابش گرفت. به جوان گفت: بیا یک مقدار استراحت کن!

جوان گفت: نه! الله اکبر! و دوباره نماز بعدی را شروع کرد.

عابد یک مقدار خوابید. نیمه های شب بیدار شد، دید این جوان بین زمین و آسمان نماز می خواند.

 عابد به خودش گفت: عجب! عابدتر از من هم  هست که به این مقام نماز رسیده و اصلاً خسته نمی شود. این چه شوقی است؟ این چه نیرویی است که خدا به این جوان داده که غذا نخورد و خواب نداشته باشد و دایم به عبارت مشغول باشد؟ بالاخره گفت: بروم از او سؤال کنم که چه کرده که به این مقام رسیده؟

شیطانک سرگرم بود و اصلاً اعتنایی به عابد نمی کرد. سلام نماز را داد، فوراً به نماز بعدی سرگرم می شد. تا بالاخره عابد او را قسم داد که فقط سؤالی دارم، جواب مرا بده. شیطانک صبر کرد و عابد پرسید: چه کردی که به این مقام رسیدی؟!

گفت: من که به این مقام رسیدم، به واسطه ی گناهی بود که مرتکب شدم و بعد هم توبه کردم و حالا هر وقت به یاد آن گناه می افتم، توبه می کنم و در عباداتم قوی تر می شوم و صلاح تو را هم در همین می بینم که بروی و با زنی نامحرم زنا کنی و بعد توبه نمایی تا به این مقام برسی.

عابد

عابد گفت: من چطور زنا کنم؟ اصلاً راه این کار را نمی دانم و پول هم ندارم. شیطانک دو درهم به او داد و نشانه ی محلّه ی فاحشه ای را در شهر به او داد.

 عابد از کوه پایین رفت و به شهر داخل شد. از مردم سراغ خانه ی فاحشه را گرفت. مردم گمان کردند که او می خواهد آن زن را ارشاد و راهنمایی کند. جایش را نشان دادند. وقتی که بر فاحشه وارد شد، پول خود را به او عرضه داشت و تقاضای حرام نمود.

این جا لطف خدا به یاری عابد می آید و به دل فاحشه می اندازد که او را هدایت کند.

زن به سیمای عابد نگریست، دید زهد و تقوی از آن می بارد. آمدنش به این جا عادّی نیست. از او پرسید: چطور شد به این جا آمدی؟  گفت: چه کار داری تو پول را بگیر و تسلیم من شو!

زن گفت: تا حقیقت را نگویی، تسلیم تو نمی شوم!

بالاخره عابد به ناچار جریان را گفت.

زن گفت: ای عابد هر چند به ضرر من است و من الان به این پول نیاز دارم ولی بدان این شیطان بوده که تو را به سوی من راهنمایی کرده است. عابد گفت: او به من قول داده که به مقام او برسم.

زن گفت: نه چنین نیست که تو می گویی.

 ای عابد! از کجا معلوم که پس از زنا توفیق توبه پیدا کنی یا توبه ات پذیرفته شود و یا اگر یک وقت در حال زنا عزرائیل آمد و جانت را گرفت. تو جواب خدا را چه خواهی داد؟ یا این که جنب از حرام بودی، فرصت غسل و توبه و انابه پیدا نکردی. جواب حق را چه خواهی داد؟! از آن گذشته پارچه ی پاره نشده، بهتر است یا پاره شده و دوخته و وصله کرده شده؟! این شیطان بوده که تو را فریفته است.

عابد باز نپذیرفت. زن در آخر کار گفت: من این جا هستم. برای این شغل آماده هستم. تو برگرد اگر دیدی آن جوان همان جاست و همین طور سرگرم عبادت است، بیا من در خدمت هستم.

( البتّه دزد تا شناخته شد، فرار می کند. تا مؤمن فهمید و به این مرحله از شناخت رسید که وسوسه ی شیطان است، در می رود.)

سرانجام عابد قبول کرده و به صومعه برمی گردد، می بیند کسی نیست و می فهمد که این ملعون(شیطان) می خواسته او را در چه دامی بیندازد، از کرده ی خود پشیمان و نادم گشته و توبه می نماید و به عبادت مشغول و به آن زن فاحشه دعا می کند.

پیامبر

مرویست که شب آخر عمر آن زن فاحشه رسید و از دنیا رفت. صبح به پیغمبر آن زمان وحی رسید که به تشییع جنازه ی او برود. وقتی که بر در خانه ی زن می رسد، مردم می گویند: ای پیغمبرخدا! برای چه به در خانه ی این زن فاحشه آمده ای؟

می گوید: برای تشییع جنازه ی زنی از اولیاء حق آمده ام.

مردم می گویند: او زن فاحشه ای بیش نبود.

پیغمبر سرش را به سوی آسمان می کند و می گوید: خدا تو می گویی یکی از اولیای من مرده! تشییع جنازه اش کن! این مردم می گویند این زن فاحشه بوده، قضیه چیست؟

خطاب رسید: ای پیغمبر! هم مردم راست می گویند و هم من! چون این زن تا چندی پیش فاحشه بوده، امّا آن عابد را از گناه دور می کند. بعد از رفتن عابد در خانه را می بندد و پشت در می نشیند و کلاه خود را قاضی می کند و می گوید:

ای بدبخت و بیچاره! تو به عابد گفتی شاید در حال زنا عزرائیل به سراغت آید و تو توفیق توبه کردن پیدا نکنی! چه خاکی بر سر خواهی ریخت؟ تو که خودت از او پست تر هستی و یک عمر دامنت کثیف و آلوده است. تو چرا توبه نمی کنی؟ شاید عزرائیل یک وقت به سراغ تو هم بیاید. با دامن آلوده جواب خدا را چه خواهی داد؟!

از آن شب توبه کرد و از گناه برگشت و نادم و پشیمان گردید و با ما آشتی کرد و مشغول عبادت گردید.( گناهان کبیره، ج2، ص412)

باغبانا زخزان بی خبرت می بینم        آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد

رهزن دهر نخفتست مشو ایمن از او    اگر امروز نبردست که فردا ببرد

عزیزان من!

بیایید قدر خود را بدانیم و در مبارزه با شیطان و طی نمودن مراحل تکامل تمام تلاش و توان خود را به کار گیریم وگرنه فرصت و وقت ما تنگ است و زمان مرگ نامعلوم!

 

ارزش انسان

ای که چون شیخ بهـا خواهی بهـای خویش را       از گلیم خـود بـرون مگذار پـای خویش را 

گر خدا خواهی ببینی، از خودی ها دم مزن           بی خود از خود شو که تا بینی خدای خویش را

دیده ی نادیـده را زنگ تعلّق حایـل است              پاک کـن آیینه ی ایـزد نمـای خویش را

چـون زلیخـا اتّکا بـر چاک پیراهن مکن                   ورنه می بینی از این غفلت سـزای خویش را

مور را هرگز به دربـار سلیمان کار نیسـت              تا که وقف کار می سازد قوای خویش را

تا نگردی نیست از هستی نمی یابی نشان          جستجو کن از فنای خود بقای خویش را

تا مجـالی هست فکری کن بـرای آخرت               سعی کن یک لحظه دریابی صفای خویش را

از مـن ژولیده بشنـو تا توان داری به تـن                از گلیـم خود برون مگذار پای خویش را

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/7/14 ساعت 3:54 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


ای غارت ....!یکی بیاد حق ما رااز خانم ها بگیرد؟

یکی از مسائلی که در مورد لزوم رعایت حجاب و پوشش مناسب مطرح است ، لزوم رعایت حقوق دیگران در مناسبات اجتماعی است.انسان های نخستین زمانی که برای راحتی زندگی تصمیم گرفتند در کنار هم زندگی کنند و اجتماع را تشکیل دهند ، دریافتند برای راحتی خودشان قوانینی وضع کنند و همچنین در وضع این قوانین حدود و اختیاراتی را برای همه ی افراد جامعه قائل شوند. حدود و اختیارات هر کس تا مرز از بین بردن آزادی دیگری معنا پیدا کرد بدین معنی که یک فرد نمی تواند زمانی که در کنار دیگران زندگی می کند ، به بهانه ی آزادی خود ،رفتاری را نشان دهد که آزادی را از دیگری سلب کند.

 

برای مثال فردی را تصور کنید که از امکانات شهری بدون رعایت مصالح دیگران استفاده کند . بدون ایستادن در صف وارد اتوبوس شود و یا بدون گرفتن نوبت از متصدی بانک توقع داشته باشد که کار او را انجام دهد و یا به وسایل عمومی لطمه بزند.در هیچ جای دنیا چنین رفتاری تایید نمی شود و چون این رفتارها و تاثیر محدود کننده ی حقوق دیگران در آن،قابل مشاهده و عینی است و برای همه مسجل است که آزاد بودن در رفتار در شرایطی که حقوق دیگران سلب شود ، اشتباه است و هر کسی باید مراقب رفتارش باشد تا وارد حدود دیگران نشود ، غلط بودن چنین رفتارهایی خیلی واضح است اما در برخی مواقع بحث ما بر روی رفتارهایی است که تاثیرش بر حقوق دیگران اینقدر عینی نبوده و یا در طول زمان مشخص می شود و یا نیاز به دقت بیشتری دارد تا حقی که از فرد دیگر زایل شده ، مشخصص گردد.

 

رعایت نکردن حجاب و داشتن پوشش نامناسب به بهانه ی آزادی فردی توسط زنان ، باعث از بین رفتن آرامش گروه دیگری از جامعه (مردان ) می شود. ما نمی توانیم به بهانه ی پیشرفت علم و تغییر مناسبات اجتماعی و ... منکر فطرتی شویم که در همه ی زنان و مردان وجود دارد.همین فطرت که به جای خود لازم است و بهانه ای است برای تشکیل خانواده و فرزند آوری ، اگر هر کدام از طرفین نسبت به این فطرت رفتار مناسبی نداشته باشند در حقیقت ،آزادی دیگری را سلب کرده اند.

 

خانمی که با لباس نامناسب و بدن نما و آرایش محرک وارد جامعه می شود در حقیقت گروه دیگری از افراد که آقایان هستند را در معرض فشار روحی و جسمی قرار می دهد. شما کلاس دانشگاهی را تصور کنید که در آن عده ای پسر و دختر جوان در حال تحصیل اند و پسرها در سنی هستند که غریزه شان بسیار قوی است و از طرفی امکان ازدواج ندارند و در همین کلاس دخترهایی در حال درس خواندند  که هر روز با لباس های محرک ، آرایش و استعمال عطرهای تند حضور دارند .دلیل دخترها برای این وضعیت ظاهری ، داشتن آزادی است در حالی که این آزادی فشار روحی و جسمی زیادی به همشاگرد های مردشان وارد می کند.

اگر انسان براساس غریزه به چیزی نیازمند باشد ولی از دستیابی به آن منع شود ، نسبت به آن حریص می شود. در بسیاری از موارد هم می توان شدت این نیازمندی را افزایش داد که در اینصورت حرص و ولع هم برای دستیابی به آن افزایش خواهد یافت.

 

 

اگر انسان براساس غریزه به چیزی نیازمند باشد ولی از دستیابی به آن منع شود ، نسبت به آن حریص می شود. در بسیاری از موارد هم می توان شدت این نیازمندی را افزایش داد که در اینصورت حرص و ولع هم برای دستیابی به آن افزایش خواهد یافت.

 

حال در نظر بگیرید کسی که نیاز به غذا خوردن دارد را به محلی ببرند که انواع و اقسام غذاهای خوشمزه و خوش عطر وجود داشته باشد و افرادی در حال خوردن از آن غذاها باشند. او در آنجا حضور داشته باشد ، غذاها را ببیند ، بوی غذا را استشمام کند ولی به او بگویند تو نمی توانی از این غذاها بخوری. چقدر تحت فشا خواهد بود. اما اگر در محیطی باشد که غذایی  موجود نباشد ، آنوقت تحمل گرسنگی برایش خیلی راحت تر است زیرا تحریک نشده.

 

 

 

ممکن است این سوال مطرح شود که پس اگر مردی متاهل بود و همسر داشت ، می توان در مقابل او آزادانه لباس پوشید و رفتار کرد. اما این حرف نیز با فطرت انسانی مخالف است زیرا هر کس خصوصیاتی دارد که در جای خود جذاب و محرک است.در اینجا که عدم رعایت پوشش می تواند به قیمت از هم پاشیده شدن یک زندگی باشد.  

 

 

در ضمن با توجه به اینکه میزان حرص و اشتیاق در غریزه جنسی برای کامجویی، بستگی بسیار زیادی دارد به میزان تحریک کردن غریزه ، عدم رعایت حجاب و تحریک در اجتماع باعث زیاد شدن ناامنی می شود زیرا عده ای از آقایان با توجه به محرک های زیاد ، خویشتن داری کرده و غریزه شان را کنترل می کنند اما عده ای دیگر که به ارضای آن به اشکال مختلف می پردازند ، باعث می شوند آسیب های زیادی در جامعه بوجد آید ، اخبار مختلفی که از تجاوز به عنف می شنویم یکی از این آسیب هاست. پس چه بهتر است که با رعایت پوشش مناسب هم آزادی دیگران در اجتماع را سلب نکنیم و باعث از بین رفتن امنیت در اجتماع برای خودمان نشویم



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/7/13 ساعت 8:36 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مرگ شیعیان از زبان مولای آنها(ع)

ـ امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمودند:

  شیعه‌ی ما اگـر مرتکب معصیتی شـود، نمی‌میرد مگر این‌که به بلایی چه در مال و چه در فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد و خدا را به گونه‌ای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت می‌گردد. (سپس پاک می‌شود.)[1]

 شیفته‌ترین شیعه‌ی ما نسبت به ما، وقتی که روح از بدنش خارج می‌شود، حالت یکی از شماهاست که در یک روز تابستان آب خنک و گوارایی بخورد و دلش خنک گردد

  ـ از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) درباره‌ی چگونگی حالت شیعیان به هنگام مرگ سؤال کردند.

 حضرت فرمودند: به جای این‌که ملک الموت (هنگام قبض روح) حاکم باشد، شیعه‌ی ما حاکم و آمر است.

عرض کردند: آیا برای این فرمایشات تعریف و توصیفی هست؟ فرمود: آری! شیفته‌ترین شیعه‌ی ما نسبت به ما، وقتی که روح از بدنش خارج می‌شود، حالت یکی از شماهاست که در یک روز تابستان آب خنک و گوارایی بخورد و دلش خنک گردد.[2]

ـ امام باقر (علیه السّلام) خطاب به شیعیانش فرمودند:

 به راستی(سوگند می‌خورم) که یکی از شماها که جان به گلویش می‌رسد، ملک الموت بر او نازل می‌شود و می‌گوید: اینک آن چه که آرزویش را داشتی، به تو عنایت شد و از آن‌چه که می‌ترسیدی ایمن گشتی. (و در همین حال) دری از درهای بهشت برایش گشوده می‌شود و به او گفته می‌شود که: به جایگاهت در بهشت بنگر و ببین این‌ها را، این رسول خداست (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و این‌ها، علی (علیه السّلام) و حسن (علیه السّلام) و حسین(علیه السّلام)، رفیقان و همراهانت.

حضرت فرمود: این تأویل قول خداست که فرمود: آن‌ها اهل ایمان و خدا ترسانند.

برای آن‌ها از جانب خدا پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا و هم در آخرت.[3]  

امام حسین علیه السلام می فرماید: صبور باشید ای بزرگ زادگان! زیرا مرگ جز پلی که شما را از رنج و بدبختی به سوی بهشت و نعمت جاویدان عبور می‌دهد نیست، کدام یک از شما خوش ندارد که از زندانی به قصری برده شود

  ـ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمودند:

 علاقه‌مندترین یاران و محبین به ما، مرگ و جان کندنشان مانند نوشیدن آب خنک و روح بخش است که یکی از شما در روز تابستان بنوشد و بقیه‌ی آن‌ها هم در بستر خود با خوشایندترین حالتی که یکی از شما آرزوی چنان مردنی را می‌کند، می‌میرند.[4]

ـ امام سجّاد (علیه السّلام) در حالات پدر بزرگوارش ( در روز سخت عاشورا) می‌فرمایند: صبور باشید ای بزرگ زادگان! زیرا مرگ جز پلی که شما را از رنج و بدبختی به سوی بهشت و نعمت جاویدان عبور می‌دهد نیست، کدام یک از شما خوش ندارد که از زندانی به قصری برده شود.[5]

چون کار بر پدرم سخت شد، برخلاف بعضی که رنگشان برمی‌گشت و بدنشان می‌لرزید و دل‌هایشان به تپش می‌افتاد، پدرم و برخی از همراهان خاص او رنگ‌هایشان روشن‌تر می‌شد و اندامشان آرام‌تر بود.به یکدیگر می‌گفتند: نگاه کنید حسین (علیه السّلام) را! از مرگ هیچ ترس و پروایی ندارد.

 ـ در حالات عرفانی و عاشقانه ی سیدالشّهدا در شب عاشورا و آمادگی آن حضرت برای فردایی خونین آمده است که این چنین با خواهرش گفتگو می‌کند (زبان حال) و می‌فرماید:

امشب شبِ تعبیرِ خواب آرزوهاست

                                    هنگامه‌ی  تـفسیـر آب و آبروهاست

امشب زمین کربلا، دارالفنون است

                                    آمـوزگـاران را، زمـان آزمـون است

امشب زمان را، عقده‌ی دل بازگردد

                                      آهـنگ شـورعشق بازی، ساز گردد

امشب خلیل عشق را، تعجیل  باید

                                      قـربانی  اسـحاق و اسـماعیـل باید

مـهـمان نـوازان، نـیزه‌ها را تـیز کـردند

                                      پیمانه‌ها را از عطـش، لـبریز کـردند

دیگ ستم، آماده‌ی جوش و خروش است

                                         از تیروخنجرنیش‌هارا،گاه نوش است

از زهـرکـیـن، شـمـشـیـرها را آب دادند

                                       برگرد سـر شـلـاق‌ها را، تـاب دادند

امّا از آن سـو، چـل چـراغ خـیـمـه‌ی نور

                                      خود را کند آمـاده،  بـهر روز عاشور

سیمرغ عشـقم، دربـلنـدای عـقیـده است

                                             درخـط تسلـیم وهم آوای، سپیده است

وا کـرد قـفـل کـنـز ،  اســرار مـگـو را

                                            گـفتا به خواهـر قصه‌ی سنگ وسبو را

فـرمـود آن آئـیـنـه دار، مـلــک هـستی

                                            کای اسوه‌ی صبر و رضا و حق پرستی

تـو فـارغ التـحصیـلِ دانـشـگاه صـبری

                                     تو رهـنـما و ره گـشـای راه صـبـری

در شـهـر صـبـر و استـقامت، قـهرمانی

                                    فـریـاد  آزادی، تــو در نـای زمـانی

تو نـالـه‌ی مـادر، به پــشـت در شنیدی

                                         تو مرگ بابا را، به چشم خویش دیدی

بـر داغ تـو داغ دگـر، گــردیـده افـزون

                                       داغ برادر دیـدی و طـشت پر از خون

اینـک تو را، در این مصـیبـت صـبر باید

                                      اسـلام را  آزادگـی، بـی تـو نـشاید

آتش مزن از ناله‌ات، برجسم و جانم

                                        یک امشبی را، بر تو خواهر میهمانم

 

 

پی نوشت ها :

1ـ بحارالانوار، ج6، باب سکرات الموت و شدائده، ص 157

2ـ همان مدرک، ص 161

3ـ الذین امنوا وکانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوة الدنیا وفی الاخرة

(سوره یونس 63 و64) باب مایعاین المومن و الکافرعندالموت، ص 177

4ـ میزان الحکمه باب موت، به نقل از بحارالانوار

5ـ معانی الاخبار، ج3، ص 288

 

بگرفته شده ازبخش نهج البلاغه تبیان



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در سه شنبه 90/7/12 ساعت 8:22 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


چه دعایی زود تر مستجاب می شود(سریع الاجابه)

1, دعای توسل:

محمد ابن‌بابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب‌های چهارشنبه خوانده می‌شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آن‌ها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می‌کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…”‌؛ خدایا من از تو می‌خواهم و روی می‌آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… ”یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله”‌؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2]

اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”‌الله”‌‌ و اختتام او ”‌هو”‌‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد

 

 

2, دعای فرج:

 

کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می‌نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:

”یا عماد من لا عماد له…”‌؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… ”و افعل بی ما انت اهله”‌؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.

3, دعای اسم اعظم:

سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می‌نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او ”الله”‌ و اختتام او ”هو”‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد:

الف. ”الله لا إله إلا هو الحی القیوم … ”‌ تا آخر آیة‌الکرسی.

ب.”الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …”‌.

ج. ”الله لا إله ان هو لیجمعنکم …”‌.

د.”الله لا إله ان هو له الاسماء …”‌.

ه.”الله لا إله الا هو و علی إلله…”‌. [4]

دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟

 

 

4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام):

 

امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می‌گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:”الهی کیف ادعوک و انا…”‌؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . ”‌تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین”‌ گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان.[5]

5, دعای سریع الاجابة:

کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیم‌الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: ”اللهم انی اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک و هو التوحید”‌؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. ”و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب”‌؛ روزی‌ام ده، از آن جا که گمان می‌برم و از آن جا که گمان نمی‌برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می‌دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6]

6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می‌شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7]

7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟.[8]

همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی  در کتاب مفاتیح‌الجنان، فصل پنجم آورده است.

لازم به تذکر است که برای حاجت‌های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آن‌ها می‌توانید به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.

 

پی نوشت ها :

[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه‌های:

الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.

ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.

[2] مفاتیح‌الجنان، دعای توسل، ص 225,

[3] همان؛ دعای فرج.

[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224,

[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236,

[6] مفاتیح‌الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754,

[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.

[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.

[9] گروه دین تبیان

 

ماراازدعای خیرتان بی نصیب نفرمائید

التماس دعا



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در دوشنبه 90/7/11 ساعت 9:20 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   6   7   8   9   10      >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید