سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام هادی(ع) ودادن وعده آمدن مهدی موعود(عج)

عبد العظیم حسنی اعتقادات خود را به حضرت هادی (ع ) عرضه داشت تا آنجا که ( در شماره امامان پس از ذکر حضرت رضا علیه السلام ) گفت : سپس شما ای مولای من ، حضرت فرمود : وپس از من فرزندم حسن ؛ ومردم نسبت به جانشین پس از او چگونه اند ؟ عرض کرد : برای چه مولای من ؟ حضرت فرمود : برای اینکه شخص وی دیده نشود ( وازدیدگان غایب شود ) وحرام است که او را به اسمش یاد کننده (م ح م د) تا اینکه خروج کرده وزمین را پر از عدل وداد نماید چنانکه پر از ظلم وجور شده است ( کمال الدین وتمام النعمه ، ج 2 ، ص 379 ، ح1)



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در جمعه 90/8/20 ساعت 6:47 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


آیا مقام ائمه بالاتر از انبیاء است ؟

این کلام امام خمینی برگرفته از احادیث فراوانی است که در کتب روایی معتبر نقل شده است از جمله :

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ وَ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ اللَّهِ مَا کَلَّفَ اللَّهُ ذَلِکَ أَحَداً غَیْرَنَا وَ لَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِکَ أَحَداً غَیْرَنَا...؛[1] امام صادق (ع) فرمود: همانا نزد ما سری از اسرار خداوند و علمی از علم الاهی است که نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه مومن آزموده شده به ایمان توان دریافت آن را ندارد و خداوند کسی را بدان مکلف نکرده است و احدی غیر ما خداوند را به واسط? این علم پرستش ننموده است.

بنابراین مسئله برتری علم و مقامات ائمه باید براساس این روایات بررسی شود و استناد علمای شیعه در امثال این سخنان بر این گونه روایات بوده است.

قبل از پرداختن به بحث مقامات ائمه تذکر این نکته لازم است که افضلیت نوع انسان بر ملائکه جزو مسلمات اسلامی محسوب می شود بنابراین، اینکه ائمه معصومین دارای مقامی برتر از ملائکه باشند به هیچ وجه جای استبعاد نخواهد داشت. اما برتری ائمه نسبت به انبیاء الهی نیز از جهات مختلفی قابل اثبات بوده و باهیچ یک از مبانی اسلامی منافاتی ندارد و بلکه شناخت این مقامات ارتباط تنگانگی با حقیقت معنوی اسلام دارد که وظیفه هر مسلمانی است که نسبت به این مقامات که خصائص انسان کامل است بی اطلاع نبوده و معرفت درستی نسبت به آن داشته باشد. اثبات این مدعا در ضمن نکات ذیل ارائه می شود:

نکت? اول: چهارده معصوم حقیقت واحدى دارند، و به تعبیر دیگر؛ از نور واحدی هستند. این اتحاد نورى اهل بیت(ع) به صراحت در روایات بسیارى وارد شده است، البته گاهی پنج تن آل عبا، و زمانی دیگر، هم? معصومان، مورد تصریح روایات­اند.

به عنوان نمونه می­توان روایات زیر را از نوع اول و دوم دانست:

الف.

قال الله تعالى: «یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ سِنْخِ نُورِی وَ عَرَضْتُ وَلَایَتَکُمْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْکَافِرِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِی عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ أَوْ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِکُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ أَوْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِکُم‏...»[2] حدیث فوق از احادیث معراجى است که حق تعالى خطاب به حضرت رسول(ص) مى‏فرماید: اى محمد! من، تو و على، فاطمه، حسن، حسین را از نور خود آفریدم و ولایت ‏شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه داشتم، پس هر کس آن را بپذیرد، در پیشگاه من از مومنان بشمار مى‏آید و هر کس آن را انکار کند، نزد من از کافران محسوب مى‏گردد. اى محمد! اگر بنده‏اى از بندگانم سر برآستان عبودیت من بساید تا بدانجا که جسمش فرسوده و نزار شود سپس در حالتى نزد من آید که منکر ولایت ‏شما باشد، هرگز او را نخواهم آمرزید تا آنکه به ولایت ‏شما تقرب جوید.


ب.

«یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِی عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ ثُمَّ لَقِیَنِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ أَدْخَلْتُهُ النَّار...»[3]؛ در این روایت  به نور واحد بودن هم? ائمه تصریح شده است.


نکت? دوم: هم? اهل بیت(ع) صاحب مقام ولایت هستند[4]، به این معنا که جانشینان پیامبر(ص) علاوه بر زعامت اجتماعی و عهده داشتن پاسخ­گویی به احکام دینی، انسان­های خود ساخته و معصومی­اند که بر جهان و انسان، نفوذ غیبی دارند و به اذن خدا ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب­اند و بر آنها تصرف تکوینی دارند.

علام? طباطبایی (ره) در این باره می­گوید: مقام امامت یک نوع ولایت است بر اعمال مردم از نظر باطن که توأم با هدایت باشد و هدایت در اینجا به معنای رساندن به مقصود است نه تنها راهنمایی و ارائه طریق که کار پیغمبران و رسولان و بلکه عموم مومنانی است که از راه موعظه و نصیحت، مردم را به سوی خدا دعوت می­کنند.[5]

به عبارت دیگر می­توان گفت که ولایت بر دو قسم است: ولایت تشریعی و تکوینی.

ولایت تشریعی به معنای حق تشریع و قانونگذاری است که اختصاص به واجب تعالی دارد و حتی پیامبر (ص) نیز از این حق برخوردار نیست[6] و او تنها منذر، مبشّر، مبلّغ و مبیّن احکام است.[7]

ولایت تکوینی به معنای توان و اقتدار نفس بر تصرف در ماد? کائنات به اذن تکوینی خدا است. به عبارت دیگر؛ صاحب ولایت تکوینی به همّت خودش چیزی را در خارج از محل همّت، خلق می­کند.

بر این اساس؛ تمامی معجزات و کراماتی که اولیای الهی دارند بواسط? همین ولایت تکوینی آنها است و می­توان گفت که، معجز? فعلی[8] همانند: شقّ القمر[9] و شقّ الشجر[10] از طرف پیامبر اسلام(ص) و شقّ الارض[11] و شقّ البحر[12] در داستان قارون و فرعون از ناحی? حضرت موسى(‏ع) و شقّ الجبل[13] از سوى حضرت صالح(ع) و شفا دادن اکمه و ابرص و احیاى مردگان[14] توسط حضرت عیسى(‏ع) و کندن در قلع? خیبر به اعجاز علوى[15]، چیزی غیر از تصرف انسان کامل در کائنات، به نیروی ولایت تکوینی، نیست.


نکت? سوم: ولایت با قرب به خدا و فنای فی الله[16]، و قرب به خدا نیز با اطاعت از خداوند و متخلق شدن به اخلاق الهی، حاصل می­شود؛ یعنی انسان اگرچه نمی­تواند خدا گردد، اما می­تواند خدایی شود. او هر مقدار به منبع لایزال الهی متصل و به خدا نزدیک­تر ­گردد و به خرق حجب ظلمانی و نورانی توفیق یابد و افعال، صفات، ذات خود را نبیند، اسماء و صفات خدا بیشتر در او تجلی پیدا می­کند[17]. خداوند قدرتش برای تصرف در کائنات نامتناهی است، انسان نیز به انداز? اتصال به قدرت بی­پایان الهی، از قدرت تصرف در کائنات بهره­مند می­شود و... .

در احادیث قدسی آمده است که خدواند فرمود: بند? من مرا اطاعت کن تا تو را مَثَل خودم قرار دهم[18]؛ فرزند آدم من غنی هستم و فقیر نمی­شوم از من اطاعت کن تا تو را بی­نیاز قرار دهم که فقیر نشوی و من زنده­ام و نمی­میرم، آنچه به تو امر می­کنم اطاعت کن تا تو را زنده دایمی قرار دهم که هرگز نمیری و من به شیء می­گویم باش پس می­شود. از من اطاعت کن تا تو را آن چنان قرار دهم که به شیء بگویی باش پس موجود شود.[19]


نکت? چهارم: مقام ولایت با مقام نبوت فرق­های بسیاری دارد و از جهت رتبه بالاتر از مقام نبوت است.

توضیح اینکه؛ «ولی» در مقام «فنا فی الله» به حقایق الهیه آگاه می­گردد و چون از آن گلشن راز باز آمد، از آن حقایق خبر می­دهد. از این آگاهی به «نبوت عامه» و گاهی هم به «نبوت مقامی» و زمانی به «نبوت تعریف» در مقابل «نبوت تشریع» تعبیر آورده می­شود. «نبی» نیز از حیث «نبوت تعریف»، اخبار از ذات و صفات و افعال حق می­دهد و از حیث «نبوت تشریع»، تبلیغ احکام و تأدیب به اخلاق و تعلیم به حکمت و قیام سیاست، می­کند. قرآن می فرماید: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین‏»[20]؛ یعنی انسان واصل به منزل احسان، به مشرب موسوی یعنی به نبوت مقامی نایل می­گردد هر چند منصب موسوی یعنی نبوت تشریعی برای او حاصل نشود.[21] بنابراین؛ اگرچه ما نمی­توانیم به مرتبه نبوت، رسالت تشریعی برسیم، اما می­توانیم با انجام عبادات الهی و طی کردن مراحل کمال، به قرب نوافل و بلکه به قرب فرائض نائل شویم و صاحب نبوت مقامی و مقام ولایت گردیم.


بهر حال می­توان تفاوت­های مقام ولایت و مقام نبوت را در موارد زیر خلاصه کرد:

1. ولایت جنب? حقانی دارد و نبوت وجه? خلقی ؛به بیانی دیگر؛ نبوت جهت ظاهر ولایت و ولایت جهت باطن نبوت است.

2. انبیاء چون در احدیت وجود فانی شده­اند اطلاع بر حقایق مکنون در غیب وجود دارند و به اعتبار بقاء بعد از فنا و صحو بعد المحو بعثت می­یابند و از آن حقایق خبر می­دهند، اما بهر حال منشاء انباء جهت حقی و ولایت آنهاست.

3. ولی عالم به شریعت و حقیقت است؛ یعنی به ظاهر و باطن آگاهی دارد، اما حوز? بعثت انبیاء و رسولان تنها شریعت و ظاهر است.

4. ولی بر اعمال باطنی و باطن انسان اشراف دارد، لذا باید بی چون و چرا از او اطاعت کرد.ر[22]

5. نبی و رسول علم خود را بواسط? ملک و سایر عوامل وحی از خدا می­گیرند، اما علم ولی مستقیماً از باطن حقیقت محمدیه افاضه می­شود.[23]

6. نبوت و رسالت محدود به مکان و زمان­اند، لذا منقطع می­شوند، اما ولایت اینگونه نیست؛ زیرا ولی از اسماء­الله است[24] و اسماء­الله باقی و دائمند[25]. نتیجه اینکه این اسم همیشه مظهر می­خواهد، پس ولایت منقطع نمی­گردد[26] و انسان کامل مظهر اتم و اکمل این اسم شریف و همچنین صاحب ولایت کلیه است، اما رسول و نبی از اسماء­الله نیستند و رسالت و نبوت از صفات کونی? زمانیه­اند که به انقطاع زمان منقطع می­گردند.

6. ولایت شامل رسالت و نبوت تشریعی و نبوت عام? غیرتشریعی است، لذا از آن به فلک محیط عام تعبیر می­کنند.

7. معطی نبوت و رسالت، اسم ظاهر است که احکامشان متعلق به تجلیه است و معطی ولایت، اسم باطن است که مفید تحلیه است.

8. ولایت باطن نبوت و رسالت است و نیل به این دو مبتنی بر ولایت است.[27]


نتیجه گیری

از آنچه بیان شد به خوبی معلوم گردید که، اولا: ولایت رسول بالاتر از رسالتش و ولایت نبی بالاتر از نبوتش است، ثانیا: ممکن است ولی­ای را  فضل نبوت نباشد، اما بحسب ولایتش اعلم و افضل از نبی­ای باشد. لذا حضرت خضر می­تواند با «انک لن تستطیع معی صبرا»؛ تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى!، حضرت موسی را عتاب کند و بعد آن را با «ألم اقل انک لن تستطیع معی صبرا»؛ آیا نگفتم تو هرگز نمى‏توانى با من شکیبایى کنى؟!، شدید­تر کند و در نهایت بفرماید: «هذا فراق بینی و بینک»؛ اینک زمان جدایى من و تو فرا رسیده است‏[28]. و دقیقاً به همین جهت است که بعد از ظهور حضرت مهدی (عج) حضرت عیسی(ع) به آن حضرت اقتداء می­کند[29] با اینکه حضرت عیسی(ع) از پیامبران اولواالعزم است، خلاصه اینکه اگرچه حضرت خضر(ع) و حضرت مهدی (عج) دارای فضل نبوت و منصب تشریعی نبودند، اما از لحاظ ولایت تکوینی، حضرت خضر بر حضرت موسی و حضرت مهدی (عج) بر حضرت عیسی تقدم دارند و افضل اند. و از این روست که حضرت امیر(ع) می­فرماید: «أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ(ص)...»؛ روشنایى و نور وحى و پیامبرى را مى‏دیدم و بوى نبوّت را مى‏شنودم. من هنگامى که وحى بر او(ص) فرود آمد، آواى شیطان را شنیدم... و پیامبر(ص) نیز در حقش فرموده است: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِی‏»؛ و مى‏بینى آنچه را من مى‏بینم، جز اینکه تو پیامبر نیستى‏[30]. امام حسن(ع) نیز بعد از شهادت حضرت علی(ع) می­فرماید: «و الله لقد قبض فیکم اللیلة رجل ما سبقه الأولون إلا بفضل النبوة، و لایدرکه الآخرون‏»؛ بخدا امشب مردى از میان شما رفت که گذشتگان فقط به فضیلت پیغمبرى از او برتر بودند و متاخران بدو نرسند.[31] یا پیامبر(ص) می­فرماید: «إن لله عبادا لیسوا بأنبیاء یغبطهم النبیون بمقاماتهم و قربهم إلى الله تعالى‏»؛ برای خداوند بندگانی است که پیامبر نیستند، اما انبیاء به مقاماتشان و قرب آنان به خدا، غبطه می­خورند.[32] در این روایت اخیر علاوه بر بیان تقدم انسان­هایی که پیامبر نیستند بر پیامبران، به سرّ این تقدم نیز تصریح شده است؛ زیرا جمل? «و قربهم إلى الله تعالى‏» بیانگر راز تقدم اینان بر پیامبران است و این نکته را نیز از مباحث گذشته دانستیم که کمال قرب چیزی جز ولایت تکوینی نیست.

همچنین قرآن کریم می­فرماید: «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلا قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»[33]؛ آنها که کافر شدند مى‏گویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: «کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»

در این آیه، خداوند دو شاهد و گواه معرفی می­کند، یکی خود خداوند و دیگری کسی که نزد او علم الکتاب است. گواهی خداوند با معجزات است که یکی از آن معجزات قرآن است، اما «من عنده علم الکتاب» چه کسانی­اند و از چه ویژگی­ای برخوردارند که گواهی آنان شاهد صدق رسالت پیامبر است؟، در یک جمله باید گفت که منظور از این عبارت حضرت علی(ع) و ائم? اطهار(ع) هستند که از مقام ولایت تکوینی بهره­مندند.

برای روشن شدن این مطلب، گفتارمان را با ذکر داستان حضرت سلیمان و آوردن تخت بلقیس، که در آیات20 تا 41 سور? نمل آمده است، پی بگیریم: هدهد از سرزمین «سبا» خبری به حضرت سلیمان داد که زنى بر آن سرزمین حکومت مى‏کند که همه چیز در اختیار اوست و تخت عظیمى دارد! قومش براى غیر خدا- خورشید- سجده مى‏کنند. حضرت نامه­ای برای ملک? سبا فرستاد که بسوى من آیید در حالى که تسلیم حقّ هستید! اما او در پاسخ هدایایی فرستاد. این هدایا توسط حضرت سلیمان رد شد و... (سلیمان) گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مى‏آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» عفریتى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مى‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» امّا کسى که دانشى از کتاب داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، عبارت قرآن در آی? 40 این است: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی‏».

پس کسی که در یک چشم برهم زدن توانسته تخت بلقیس را از یمن به فلسطین بیاورد و در کائنات تصرف کند، کسی است که دارای مقام ولایت تکوینی و به بیان روایات صاحب اسم اعظم الهی بوده، و به تعبیر قرآن دارای علمی از کتاب، یعنی بخشی از علم کتاب بوده است. به عبارت دیگر؛ بیان قرآن نشان می­دهد که این شخص از آن رو که به بخشی از علم کتاب دسترسی داشته و صاحب درجه­ای از مقام ولایت تکوینی بوده، توانسته است در کائنات تصرف کند.

پیامبر (ص) در حدیثی به ابوسعید خدری فرمود: «مراد از «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ»، وصى برادرم سلیمان بن داود است (آصف بن برخیا، خواهر زاد? حضرت سلیمان)، و مقصود از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، برادرم على بن ابى طالب است‏.[34] بدیهی است که، بین «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» و «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ»، تفاوت بسیاری است؛ زیرا دومی علم جزئی است و اولی علم کلی[35].

در روایات نیز آمده است که، اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد «آصف بن برخیا» بود، و نزد امامان اهل بیت(ع) هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است[36].  از این رو امام صادق(ع) در ذیل آیه­ای که به داستان آصف بن برخیا اشاره دارد، می­فرماید: «وَ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ»[37]؛ و نزد ماست به خدا هم? علم کتاب؛ یعنی اگر برای او بخشی از علم کتاب بود در نزد ما اهل­بیت هم? آن است. از آنچه بیان شد معلوم گردید که بین دارندگان اسم اعظم الهی (صاحبان ولایت تکوینی) فرق است، بعضی از یک حرف بهره دارند و گروهی دیگر از 72 حرف، اما آیا بین دارندگان این 72 حرف نیز تفاوتی وجود دارد؟ امام صادق(ع) در ذیل آی? 43 سور? رعد فرموده است: «إِیَّانَا عَنَى وَ عَلِیٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَیْرُنَا بَعْدَ النَّبِیِّ (ص)[38]؛ یعنی این آیه ما را منظور داشته است که اوّلمان و افضلمان و بهترین ما بعد از رسول خدا (ص)، علی(ع) است.


در پایان توصیه می شود برای روشن شدن کلیه جوانب این بحث و مطالعه بیشتر در این زمینه، به کتاب "نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)"[39] مراجعه شود.



منابع:

[1] . ثقه الاسلام کلینی، الکافی، ج1، ص 402، دار الکتب الاسلامیه، تهران

[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج36، ص216.

[3]. همان، ص281و223.

[4]. حضرت علی (ع) در این باره می­فرماید: «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَة»؛ ویژگی­های ولایت از آن آل محمد است. نهج البلاغة، خطب? 2.

[5]. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، ج1، ص275 و 276.

[6]. البته گفته شده است خداوند در حوزه‏اى از امور شرعى، اختیار تشریع را به پیامبر (ص) اعطا کرد و حضرت در آن حوزه اقدام به تشریع نمود به عنوان مثال رکعت سوم و چهارم در نماز ظهر و عصر از تشریعات پیامبر است که به اذن خداوند صورت گرفت. این حرف اگر درست باشد، باید گفت که چنین چیزی از اختصاصات نبى است و فقط مربوط به ایشان مى‏باشد و حتى در مورد ائمه ‏(ع) چنین مطلبى وارد نشده است.

[7]. در این زمینه، نک: جاثیه، 19؛ شوری، 13 و 22؛ رعد، 8؛ اسراء، 106 و همچنین: ابن عربی، محی الدین، الفتوحات (4-ج)، ج3، ص69.

[8]. معجز? قولى عبارت است از: کلمات و بیانات خداوند و پیامبر(ص) و ائمه(ع) ‏که حاوى معارف عمیق و حقى هستند که موجب حیرت و ابتهاج عقول عالمیان گشته‏اند. در فرق معجز? فعلى و گفتارى باید گفت که معجز? فعلى، هم محدود به زمان ومکان خاصى است و هم غالبا براى عوام است، چون آنها با محسوسات سر و کار دارند و اما معجز? قولى، اختصاص به زمان خاصى ندارد و در تمام عصرها باقى و براى خواص است.

[9]. از جمله معجزات پیامبر نصف کردن ماه بوده است.

[10]. حضرت امیر(ع) در خطب? قاصع? نهج­البلاغة، معجز? شق الشجر را توضیح مى‏دهند.

.[11] قصص، 76 - 81.

[12]. بقره، 50.

[13]. شمس، 11 - 15.

[14]. آل عمران، 49.

[15]. حضرت (ع) در نامه­اش به عثمان بن حنیف به این حقیقت اشاره کرده و می­فرماید: «وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَیْبَرَ وَ رَمَیْتُ بِهِ خَلْفَ ظَهْرِی أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِیَّةٍ وَ لَا حَرَکَةٍ غِذَائِیَّةٍ لَکِنِّی أُیِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَکُوتِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِیئَة»؛ نک: طبرى، عماد الدین، بشارة المصطفى، ص191؛ شیخ صدوق، الأمالی، مجلس77، ص513.

جامی در این باره می­گوید:

بوده از غایت فتوت خویش

خالی از حول خویش و قوت خویش

قدرت و فعل حق از او زده سر

کنده بی خویشتن در خیبر

خود چه خیبر که چنبر گردون

پیش آن دست و پنجه بود زبون

[16]. فنا بر چند گونه است: اول، فنای ظاهر که فنای افعال است؛ دوم، فنای باطن که فنای صفات است؛ سوم، فنای ذات. رجوع شود به: دانشگر، احمد، دیوان حافظ با شرح عرفانی، ص144-145؛ ابن سینا، ابوعلى حسین بن عبداللَّه، الاشارات والتنبیهات، با شرح خواجه نصیرالدین طوسى، ج‏3، مقامات العارفین، ص390؛ امام خمینی (ره)، چهل حدیث، ص382.

[17]. امام مجتبی(ع) فرمودند: «من عبد الله عبد الله له کل شیء»؛ هر کس بند? خدا شد خداوند همه چیز را تحت فرمان و بندگی او قرار می دهد. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، ج1، ص327؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج68، ص184.

[18]. «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی»؛ ملکى تبریزى، میرزا جواد آقا، أسرارالصلاة، ج1، ص4 (مقدمة). خویى، ملا مصطفى، شرح ‏دعاى ‏صباح، خوئى، ج1، ص11، مقدمه مصحح؛ این روایت اینگونه نیز نقل شده است: «یا عبدى! أحببنى أجعلک مثلى»، آملى، سید حیدر، جامع الأسرار و منبع الانوار، ص363.

[19].«ابن آدم أنا غنی لا أفتقر أطعنی فیما أمرتک أجعلک غنیا لا تفتقر یا ابن آدم أنا حی لا أموت أطعنی فیما أمرتک أجعلک حیا لا تموت یا ابن آدم أنا أقول للشی‏ء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتک أجعلک تقول لشی‏ء کن فیکون»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج90، ص376؛ دیلمى‏، حسن بن ابى الحسن، إرشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص75؛ ابن فهد حلى، جمال الدین احمد بن محمد، عدة الداعى، ص310.

[20]. یوسف، 22.

[21]. نک: حسن­زاد? آملی، حسن، ممد الهمم، ص657.

[22]. مولوی، مثنوی، دفتر اول، ص132.

[23]. نک: یثربی، یحیی، فلسف? عرفان، ص181.

[24]. «هو الولی الحمید»؛ شوری، 29.

[25]. «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة»؛ یوسف، 101.

[26]. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ نحل، 96.

[27]. نک: حسن­زاد? آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص84- 86.

[28]. نک: کهف، 64- 78.

[29] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج9، ص195؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج4، ص205؛ کاشانی، سید عباس، المخازن، ج1، ص286.

[30]. نهج‏البلاغة، خطب? 192.

[31]. مسعودی، مروج‏الذهب، ج‏2، ص414.

[32]. ابن حنبل، احمد، مسند أحمد، ج5، ص343؛ مدنى کبیر، سیدعلى خان، ریاض‏السالکین، ج6، ص393؛ سبزوارى، ملاهادى، شرح‏الأسماءالحسنى، ص552؛ ابن عربى‏، محى الدین، الفتوحات (14-ج)، ج13، ص137.

[33]. رعد، 43.

[34]. این حدیث را گروهى از مفسران و علماى اهل سنت به همین عبارت یا شبیه آن نقل کرده‏اند، براى توضیح بیشتر، نک: شوشترى، قاضى نورالله، احقاق الحق، ج3، ص280 و 281.

[35]. نک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏15، ص473؛ موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجم? المیزان، ج11، ص532.

[36]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّرِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَه‏؛ کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج1، ص230.

[37]. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج1، ص229.

[38]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج1، ص229.

[39] . کتاب «نگرشی عرفانی، فلسفی، و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین(ع)» به قلم قاسم ترخان و به همت انتشارات چلچراغ منتشر شده است.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/8/18 ساعت 8:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


عید قربان مبارک باد

 

عید قربان، تجدید خاطره عشق و ایثار

عید قربان، روز ثبوت و اثبات عشق و تسلیم است. روزی است که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را می پذیرد، خود و همه چیز را فدای او می کند و «تعبّد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید می گذارد. امروز باید به گونه ای عمل کنیم و به نوعی از آزمایش و امتحان به درآییم که ابراهیم علیه السلام وار و اسماعیل علیه السلام وار عشق و تسلیم را به نمایش بگذاریم. امروز باید خاطره عشق و ایثار حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت هاجر علیهاالسلام را تجدید کنیم. امروز باید معلوم شود که عشق و ایمان ما، در چه مرتبه ای و آروزی وصل در چه حدی است و تا چه اندازه ای به تعبد و تسلیم دست یافته ایم.

محو جمال یار

ابراهیم علیه السلام هنگامی که از آزمایش های پی درپی کامیاب به درآمد و به خوبی آنها را به پایان رساند، به مقام «امامت» نایل شد. هنگامی که در «منا»، در قربانگه یار، قربانی خویش را حاضر کرد و سراپا تسلیم محض و سرشار از عشق و تعبد شد، دل از غیر دوست برداشت و محو جمال و دیدار یار شد:

چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم

در اینجا که با عشق، ایثار و تسلیم ذبیح خود، اسماعیل را فدا می کرد، از جانب معبود، ندا آمد که: هان ای ابراهیم، به خوبی امتحان دادی و اکنون «فدیه»ای که برایت فرستاده ایم قربانی کن که بیش از این از تو نمی خواستیم.

تمرین عشق و تعبد

امروز ما مسلمانان با رفتن به قربانگاه و قربانی کردن، این سنت خلیل علیه السلام را تجدید می کنیم و نیز عشق، تسلیم و

تعبّد را به مرحله عمل و آزمون می گذاریم و هنگام قربانی کلماتی را که ابراهیم خلیل علیه السلام در حال قربانی زمزمه می کرد، ما نیز خلیل آسا بر زبان می رانیم و عاشقانه می گوییم: بار خدایا، همچنان که از ابراهیم، خلیلت، و موسی کلیمت و محمد حبیبت، قبول کردی، این قربانی را از ما بپذیر.

سربریدن انانیّت ها

امروز، با سربریدن قربانی، تمام «انانیّت»ها و هواها را سر می بریم و از هر آنچه غیر خداست می بریم و چشم امید و طمع، از غیر او می بندیم. امام معصوم علیه السلام به «شِبلی» فرمود:... هنگامی که قربانی خویش را ذبح می کردی، آیا بدین نکته آگاه بودی که گلوی طمع را می بری؟ و آیا به این حقیقت توجه داشتی که به ابراهیم خلیل علیه السلام اقتدا کرده و فرزند عزیزت را به قربانگاه دوست آورده ای تا فدای معشوق کنی؟ شبلی گفت: نه توجه نداشتم.... فرمود: پس قربانی نکردی!

عید قربان در کلام امام خمینی(ره)

«فرا رسیدن عید بزرگ اسلامی قربان را به همه مسلمین تبریک عرض می کنم، عیدی که انسان های آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد را در راه خدای بزرگ به فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می دهد... این پدر توحید و بت شکن جهان به ما و همه انسان ها آموخت که قربانی در راه خدا پیش از آن که جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد جنبه های سیاسی و ارزش های اجتماعی دارد. به ما و همه انسان ها آموخت که عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید.»

قربانگاه تجلی اسم جلال قهار

کعبه جلوه گاه قدرت و جلال الهی و مرکز عشق و ایمان است و قربانگاه، تجلّی اسم قهار حق. کعبه جایگاه همدلی و وحدت، و قربانگاه نمایش قدرت و توان آن وحدت است. کعبه به دور دوست گشتن و قربانگاه از خودگذشتن است. کعبه به گرد شمع یار پریدن و قربانگاه از غیر یار بریدن است. کعبه به معشوق پیوستن و قربانگاه از غیر او گسستن است.

قربانی از منظر امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در پاسخ پرسشی، در مورد فلسفه قربانی فرمودند: با اولین قطره ای که از خون قربانی بر زمین می چکد، صاحب آن قربانی آمرزیده می شود، و این بدان جهت است که معلوم شود که چه کسی بدون چون و چرا و از سر عشق و تسلیم، اطاعت می کند. خدا فرموده است: از گوشت و خون قربانی به خدا نمی رسد، بلکه آنچه به حساب خدا در می آید، تقوای شماست. بنگر که چگونه قربانی هابیل پذیرفته و از آنِ قابیل مردود شد؟

نکاتی درباره قربانی

ـ حکمت انجام دادن قربانی، تقرب قربانی کننده به سوی خدا و تعالی و تقوای اوست. بنابراین، قربانی آنگاه پذیرفته است که با تقوا انجام گیرد و روح این عمل تقوا باشد.

ـ سرّ قربانی، طبق بیان نورانی امام سجاد علیه السلام این است که حج گزار و قربانی کننده با تمسک به حقیقت پرهیزگاری، گلوی دیو طمع را بریده، او را بکشد. بنابراین، صرف ذبح گاو و گوسفند و یا نحر شتر و رها کردن آنها بدون توجه به فلسفه قربانی، مایه تعالی حج گزار نخواهد بود. از این رو شایسته است قصد او از این عمل، کشتن دیو درونی و ذبح طمع و تمنیات باشد.

قربانی های امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام از همان آغاز حرکت خود از مدینه به مکه در سال 60 هجری، قصد عمره مفرده داشت و اصلاً قصد حج تمتع نکرد. به هر حال، آن حضرت اگر چه به منا نرفت، لیکن قربانی های گرانقدری داد و نیز وجود مبارک خویش را فدا کرد تا مکه و منا بماند. از این رو، امام سجاد علیه السلام در شام خود را فرزند مکه و منا معرفی فرمود. بنابراین، کسی که جانش را فدای دوست کرد، او از منا و عرفات ارث می برد. از این رو، همه شهدا و راهیان راه امام، وارثان عرفات و مشعر و منایند؛ زیرا اهدای جان و فدا کردن فرزند، انسان را وارث اسرار منا می کند، نه صرف حضور جسمانی در منا و قربانی کردن گوسفند و مانند آن.

درس های عید قربان

قربانی کردن در روز عید، زنده نگه داشتن روح ایثار پدران و تسلیم بودن فرزندان را به ما می آموزد. عید قربان، مقدم داشتن وظیفه را بر غریزه به ما یاد می دهد و این که چگونه حضرت ابراهیم علیه السلام خشنودی خداوند و تکلیف را بر تمایلات شخصی و غریزه فرزند دوستی خود مقدم داشت. لذا باید این روز مبارک را عید گرفت.

مبارزه با شیطان

ما مسلم و برنامه ما قرآن است ملیت ما به پایه ایمان است
عیدی که برای ما پسندیده خدا فطر است و غدیر و جمعه و قربان است

عید قربان، عیدی است که باید تسلیم بودن و انقیادکامل را در برابر مولا به منصه ظهور رساند و در این رستاخیز عظیم، که عید بزرگ مسلمانان است، به شکرانه توفیق در انجام دادن مناسک حج و پیروزی در مصاف با شیطان، آخرین ذرات باقیمانده از تعلقات غیرخدایی را در قربانگاه ذبح کنیم و این روز بزرگ را جشن بگیریم.

برگرفته شده از سایت تبیان



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/8/15 ساعت 7:3 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


اعمال شب وروز عرفه

شب نهم از شب‎های متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:

1- دعایی که با با این عبارت آغاز می‎شود، خوانده شود اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَ عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ وَ مُنْتَهى کُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً که روایت شده هر کس آن را در شب عرفه یا در شب‎هاى جمعه بخواند خداوند او را بیامرزد.

2- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .

3- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارد است، خوانده شود.

4- زیارت امام حسین علیه السلام .

 اعمال روز عرفه

روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است . عرفه روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده‎تر و خشمناک‎ترین اوقات خواهد داشت و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک مى‎نمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مى‎کنى؟ حال آن که در این روز امید مى‎رود که بچه‎هاى در شکم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.

براى این روز اعمالی ذکر شده است:

1- غسل که مستحب است قبل از زوال انجام شود .

2- زیارت امام حسین علیه السلام ،

که از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است و احادیث، در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش کمتر از کسى که در عرفات است نیست.

3- بعد از نماز عصر پیش از آن که مشغول به خواندن دعاهاى عرفه شود در زیر آسمان دو رکعت نماز بجا آورد و نزد حق تعالى به گناهان خود اعتراف و اقرار کند تا به ثواب عرفات رستگار شود و گناهانش آمرزیده گردد. پس چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز اقامه کند. در رکعت اوّل بعد از حمد، توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ خوانده شود. و بعد از آن چهار رکعت نماز گزارد که در هر رکعت بعد از حمد، توحید پنجاه مرتبه بخواند. که این نماز، همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است .

4- شیخ کفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى کسى که ضعف پیدا نکند و مانع دعا خواندن او نشود.

5- مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه .

6- تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله در روز عرفه 

که در ذیل می‎آید:

سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ

منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ

منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد

سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ

منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است

سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ سُبْحانَ

منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى

الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ پس

که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *

بگو سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه و بخوان

منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است  .

7- سوره توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه خوانده شود و دعای ذیل خوانده شود:

لااِلهَاِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَ یُمیتُ

معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند

وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ َقدیرٌ

و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز توانا است.

ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَ اَتوُبُ اِلَیْهِ

آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم

ده مرتبه یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ

اى خدا * اى بخشاینده * اى مهربان  * اى پدیدآرنده

السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده

آسمانها و زمین اى صاحب جلالت و بزرگوارى * اى زنده و اى پاینده*

مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه امینَ ده مرتبه

اى پرعطا اى پرنعمت * اى که معبودى جز تو نیست * اجابت کن  *

دعا و نیایش

  8- ذکر صلوات از حضرت صادق علیه السلام

 اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا

 خدایا از تو خواهم اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن اى

مَنْ یَحوُلُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلى وَبِالاُْفُقِ

که حائل شود میان انسان و دلش اى که او در دیدگاه اعلى است و در افق

الْمُبینِ یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ

آشکارى است اى که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد اى که نیست مانندش

شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ محمد

چیزى و او شنوا و بینا است از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد .

و بخواه حاجت خود را که برآورده خواهد شد انشاءالله تعالى پس بخوان این صَلَوات را که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بخواهد مسرور کند محمّد و آل محمّد را در صَلَوات بر ایشان بگوید:

اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى وَ یا خَیْرَ

خدایا اى بخشنده ترین عطابخشان و اى بهترین

مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى

درخواست شدگان و اى مهربانترین کسى که از او مهربانى جویند خدایا درود فرست بر محمد و آلش در

الاَْوَّلینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الاَّْخِرینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان و درود فرست بر محمد

و َآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الاَْعْلى وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ

و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین

اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَةَ وَالْفَضیلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ

خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت

وَالدَّرَجَةَ الْکَبیرَةَ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

و درجه بلند خدایا من ایمان آوردم به محمد صلى الله علیه و آله

وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَةِ رُؤْیَتَهُ وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنى

با اینکه او را ندیده ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینى او را روزیم فرما

عَلى مِلَّتِهِ وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنَّیئاً لا اَظْمَاءُ

و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنى سیراب و جانبخش و گوارا که

بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى

پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستى تو بر هرچیز توانایى خدایا من ایمان آورده ام به محمد صلى

اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً

الله علیه وآله و او را ندیده ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده خدایا برسان به محمد

صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مِنّى تَحِیَّةً کَثیرَةً وَ سَلاماً .

صلى الله علیه و آله از جانب من تحیتى بسیار و سلامى .

9- دعای ام داود خوانده شود .

10- این تسبیح را که ثواب آن بسیار است گفته شود:

 سُبْحانَ اللّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ

منزه باد خدا پیش از هر کس و منزه باد خدا پس از هرکس و منزه باد خدا با هرکس و منزه باد

اللّهِ یَبْقى رَبُّنا ویَفْنى کُلُّ اءَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ

خدا که باقى ماند پروردگار ما و فانى شود هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح

الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ

تسبیح گویان فزونى بسیارى پیش از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر

تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً

تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى پس از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که

یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً مَعَ کُلِّ اَحَدٍ وَ سُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحِینَ

فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیار با هر کس ، و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان

فَضْلاً کَثیراً لِرَبِّنَا الْباقى وَیَفْنى کُلُّ اَحَدٍ وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً لا یُحْصى وَلا یُدْرى وَلا یُنْسى وَلا

برترى بسیارى براى پروردگار ما که باقى ماند و جز او فانى شودهر کس و منزه باد خدا تنزیهى که به شماره در نیاید و دانسته نشود و فراموش نگردد و

یَبْلى وَلا یَفْنى وَلَیْسَ لَهُ مُنْتَهى وَسُبْحانَ اللّهِ تَسْبیحاً یَدوُمُ

کهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایى برایش نباشد و منزه باد خدا تنزیهى که دوام داشته باشد

بِدَوامِهِ وَیَبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمینَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ وَاَیّامِ

به دوام او و باقى ماند به بقاى او در طول سالهاى این جهان و سایر جهانیان و ماههاى این روزگار و هر روزگار و روزهاى

الدُّنْیا وَساعاتِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَسُبْحانَ اللّهِ اَبَدَ الاَْبَدِ وَمَعَ الاَْبَدِ مِمّا

دنیا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و همراه با جاوید بدانسان که

لا یُحْصیهِ الْعَدَدُ وَلا یُفْنیهِ الاَْمَدُ وَلا یَقْطَعُهُ الاَْبَدُ و َتَبارَکَ اللّهُ

شماره اش نتوان کرد و زمان و مدت آنرا به فنا نکشاند و قطعش نکند ((هرگز)) و بزرگ است خدا

اَحْسَنُ الْخالِقینَ پس بگو: وَالْحَمْدُ لِلّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ وَالْحَمْدُ لِلّهِ بَعْدَ کُلِّ

بهترین آفریدگان * و ستایش خاص خدا است پیش از هرکس و ستایش از آن او است پس از هر

اَحَدٍ تا آخر دعا لکن بجاى هر سُبْحانَاللّهِ الْحَمْدُلِلّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ

کس * منزه است خدا و ستایش خاص خداست  * بهترین

الْخالِقینَ رسیدى بگو: لا اِلهَ اِلا اللّهُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللّهِ

آفریدگان * معبودى نیست جز خدا پیش از هرکس * منزه است خدا

لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللّهُ اَکْبَرُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر که بجاى

جز او خدایى نیست * و خدا بزرگتر است از توصیف پیش از هر کس *

سُبْحانَ اللّهِ اَللّهُ اَکْبَرُ مى گوئى پس مى خوانى دعاى : اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاءَ وَتَهَیَّاءَ را که

منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصیف

11- دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه خوانده شود.

12- در آخر روز عرفه این دعا خوانده شود :

یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ لى لا تَنْقُصُکَ فَاَعْطِنى ما لا

پروردگارا همانا گناهان من زیانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو از من نقصانى به تو نرساند پس عطا کن به من

یَنْقُصُکَ وَاغْفِرْ لى ما لایَضُرُّکَ و ایضا بخوان : اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیْرَ ما

آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * خدایا محرومم مکن از آن خیرى که

عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى وَ نَصَبى فَلا

نزد تو است بخاطر آن شرى که در پیش من است پس اگر تو به رنج و خستگیم رحم نمى کنى پس

تَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ

محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده اى بر مصیبتش .

13- دعای مشلول خوانده شود.

 

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/8/14 ساعت 7:10 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


فلسفه روز عرفه چیست ؟

روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناک ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را که از مردم کمک می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می کنی در این روز و حال آن که امید می رود در این روز برای بچه های در شکم که فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند ...

 

پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار کنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه که از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به کتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.

و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است. (1)

حضرت آدم (ع) در عرفات:

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟

ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک

جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ

کار بد کردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی

به گناه خود اعتراف می کنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی

تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ

آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

پیامبر اسلام (ص) در عرفات

و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری  حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.

برگرفته از سایت تبیان



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/8/14 ساعت 7:5 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<      1   2   3   4   5   >>   >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید