سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضایلی امیر المونین علی (ع) از شمارش بیرون است

پیامبر اکرم(ص) :« خداوند برای برادرم علی(ع) فضائلی قرار داده که از شماره بیرون است. هر کس یکی از فضایل او را بیان و بدان معترف باشد، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را خواهد بخشید و کسی که فضیلتی را از او بنویسد تا وقتی که از آن نوشته اثری باقی است فرشته ها برایش طلب آمرزش می کنند و آنکه به فضائل علی (ع) گوش بسپارد، خداوند گناهانی را که به وسیله گوش دادن مرتکب شده می بخشد، هر کس نوشته ای در فضیلت علی(ع) نگاه کند گناهانی را که به وسیله چشم انجام داده است مورد آمرزش قرار می دهد.

منبع:

1- قندوزی، ینابیع الموده، ص 141

2- خوارزمی ، المناقب ،ص19،252.



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در یکشنبه 90/4/26 ساعت 1:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مخالفان ولایت فقیه را بهتر بشناسید؟

توجه به این نکته لازم است که در اصل ثبوت ولایت فقیه اختلافی میان فقهاء وجود ندارد و «در طول تاریخ تشیّع هیچ فقیهی یافت نمی‌شود که بگوید فقیه هیچ ولایتی نداردآنچه تا حدودی مورد اختلاف فقهاست مراتب و درجات این ولایت است»[1] در این زمینه (حدود و مراتب ولایت فقیه) دو نظریه عمده در میان فقهاء مطرح است نظریه اول این است که فقیه جامع شرایط، در تمامی شئون مربوط به حکومت دارای ولایت است و همة اختیاراتی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ در زعامت امور جامعه داشتند، فقیه جامع الشرایط نیز دارا است و میان فقیه و پیامبر و معصومین ـ علیهم السّلام ـ در امر حکومت تفاوتی نیست و همگی از اختیاراتی یکسان برخوردارند. زیرا ولایت فقیه تداوم حاکمیت ائمه است این نظریه مورد قبول مرحوم امام و بسیاری از فقهای بزرگ همچون شیخ مفید، شیخ طوسی (ره)، فاضل شهیدین و مرحوم صاحب جواهر، کاشف الغطاء، علامه نراقی، میرزای شیرازی و بحرالعلوم و ... است.[2] از این نظریه که به گستردگی و فراگیری اختیارات ولی فقیه معتقد است به ولایت مطلقه فقیه تعبیر می‌شود در مقابل این نظریه، نظریه دوم است که گسترة ولایت فقیه را محدود به امور حسبیه و ضروری می‌دانند مقصود از امور حسبیه اموری است که انجام آن‌ها از نظر شارع مقدس ضروری است و اهمال در آن‌ها به هیچ وجه جایز نیست مانند ایجاد نظم و حفاظت از مصالح همگانی، رسیدگی به ایتام و...[3] البته در امور حسبیه دو دیدگاه مطرح است یک دیدگاه آن را در امور جزیی منحصر می‌کند نظیر رسیدگی به امور ایتام و اموری که متصدی خاصی ندارد و دیدگاه دیگر علاوه بر آن، حفظ و برقراری نظم و امنیت، دفاع از جان و مال و ناموس مسلمانان و تشکیل حکومت را از مصادیق بارز آن برمی‌شمرد.[4]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی، اصل «ولایت فقیه» در شهریور 1358 به عنوان پنجمین اصل قانون اساسی به تصویب خبرگان اول رسید و رسماً از اجزای اصلی قانون اساسی شد. با تصویب این اصل، گروه‌هایی مانند نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان به مقابله با آن پرداختند و عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت، نامه‌ای در جهت انحلال مجلس خبرگان تهیه کرد. قرار شد پانزده نفر از وزرای دولت بازرگان آن را امضا کنند و به اطلاع امام خمینی برسانند و از ایشان بخواهند یا مجلس خبرگان را منحل کنند یا همه آنها استعفا می‌دهند. موضوع در شورای انقلاب مطرح شد. اعضای شورای انقلاب در قبال این پیشنهاد ایستادند و مانع تصویب آن شدند.

در یکی از بیانیه‌های این گروه راجع به حکومت و ولایت فقیه چنین آمده است: «این چه فرمانی است و چه انقلابی در ایران و اسلام، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده و به او اختیار می‌دهد بر خلاف نص «وشاورهم فی الامر» و بدون مشورت با امت، تصمیم‌گیری در مصالح دولت و امور ملت نماید...»[5]

سرانجام حضرت امام خمینی در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت در ارتباط با نهضت آزادی، ضرر آنها را از منافقین بیشتر و بالاتر دانست. فرازی از نامه امام خمینی چنین است:

«نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند. از این جهت گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کرده‌اند، مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را – نعوذبالله - تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است.»[6]

رفت و آمد اعضای این گروهک با دفتر آقای منتظری که در آن زمان قائم مقامی رهبری را بر عهده داشت و ارائه اخبار و مواضع جهت‌دهی شده به او و همچنین تحریک برخی گروه‌های معارض و باند مهدی هاشمی، سبب انحراف مواضع او از خط انقلاب شد و به عزل او از قائم‌ مقامی رهبری انجامید. عزت‌الله سحابی از فعالان نهضت آزادی چنین می‌گوید:

« امروز دیگر حتی منتظری.... هم از اندیشه خود عدول کرده و در درون حاکمیت هم زمزمه‌هایی در مورد تعدیل ولایت فقیه به گوش می‌رسد!»[7]

منتظری در ادامه حیات خود پس از رخداد دوم خرداد 1376 که موج تجدیدنظرطلبی و ساختارشکنی کشور را فرا گرفته بود، موضع‌گیری تندتری را نسبت به گذشته اتخاذ کرد. او با انتشار کتاب خاطرات خود، ادعاهای فراوانی علیه امام، نظام و انقلاب مطرح کرد و توهین‌های فراوانی به حضرت امام و بسیاری شخصیت‌های حقوقی وارد آورد.

در سال‌های اخیر، جریان معاند و ضد انقلاب، بیشترین تلاش را برای چهره‌سازی از منتظری و مطرح کردن آن در مقابل ولی‌فقیه زمان به کار گرفت. آنها با بزرگداشت گاه و بی‌گاه خویش سعی داشتند بدیلی برای رهبری در راستای اهداف براندازانه مخالفان انقلاب ساخته و پرداخته کنند. در این راستا روحانیانی که پیش از این به بیت منتظری و یا باند مهدی هاشمی معدوم نزدیک بودند، نقش ویژه‌ای را ایفا کردند. آیت‌الله طاهری اصفهانی که از ابتدا با بیت منتظری در ارتباط بود، عبدالله نوری که مهدی‌ هاشمی معدوم در اعترافاتش درباره او می‌گوید: « زمانی که می‌خواستیم مطلب مهمی را به منتظری تفهیم کنیم، نوری را می‌فرستادیم و پس از مدتی همان سخنان منتظری که توسط عبدالله نوری تفهیم شده بود، از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد.» و محسن کدیور که از جمله روحانیونی بود که به سبب نسبت فامیلی با عطاءالله مهاجرانی به این جریان پیوست و با تألیفات خود به مقابله با ولایت فقیه پرداخت؛ از این دسته‌اند.

این جریان بزرگترین نقطه قوت نظام اسلامی را هدف قرار داده و با حرکات مختلف، به مقابله با آن و سست کردن این اصل در افکار عمومی پرداخت. سعید حجّاریان می‌نویسد: «نمی‌توان کسی را مکلّف و متعهد کرد که کسی را دوست داشته باشد. عشق و محبت به ولایت فقیه یک حق است، نه یک تکلیف.»[8]5 عبدالکریم سروش نیز چنین می‌گوید: «احادیث زیادی وجود دارد که اگر آزادی یک فساد داشته باشد، قدرت مطلقه (ولایت فقیه) صدها فساد دارد.»[9] بیانیه‌های تند و هتّاکانه بیش از 127 نماینده مجلس ششم خطاب به رهبر انقلاب به بهانه طرح پاره‌ای از مسائل و مشکلات کشور که عمدتاً متضمن نادیده انگاشتن فصل‌الخطاب‌ها و عبور از خط قرمزها بود، از جمله برنامه‌های آنان به شمار می‌رود.

در فتنه اخیرِ پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، نافرمانی از ولی فقیه و عادی‌سازی نافرمانی از امر حکومتی ایشان و همچنین عادی‌سازی و ترویج تهدید، عناد و دشمنی با ولی‌فقیه در دستور کار سران فتنه قرار گرفت. آنها به زعم خویش می‌پنداشتند با هجمه همه‌جانبه به رهبر فرزانه انقلاب، نامه‌نگاری‌ها و نافرمانی‌ها و تکرار اهانت‌های پی‌درپی، می‌توانند امام خامنه‌ای را به تمکین نظرات خویش وادار کرده و با ایجاد فاصله میان مردم و ولایت، برای همیشه به حاکمیت ارزش‌های انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی بر جامعه پایان دهند. جالب آنکه راهپیمایی بی‌نظیر و ده‌ها میلیونی مردم ایران در روز نهم دی‌ماه 1388 با عنوان محکومیت اهانت جریان فتنه به حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و بیعت مجدد با ولی فقیه زمان، زودتر از آنچه جریان فتنه تصور می‌کرد، خواب‌های آشفته آنها را پریشان کرد



[1]    . مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380، ج 1، ص 59.

[2]    . عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1377، ج 2، صص 339 و 340.

[3]    . پیشین، ص 341.

[4]    . نوروزی، محمد جواد، فلسفه سیاست، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380، ص 202.

[5]  . جریان‌شناسی سیاسی در ایران، علی دارابی، ص441

[6] . روزنامه کیهان، 30/12/1366.

[7] . هفته‌نامه ایران فردا، 2/11/78، ش68، صص24-25

[8].  روزنامه صبح امروز، شماره 59.

[9] . هفته‌نامه امید جوان، شماره 136.

 



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/4/25 ساعت 10:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مقام امام زمان از کلام آیت الله وحید خراسانی (مض)

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه حلول ماه شعبان المعظم ایم، در این ماه یک شبی هست و در آن شب مولودی هست. عظمت آن شب وعظمت مولود آن شب فوق بیان و ادراک ماست. شیخ الطائفه در هزار سال قبل تقریبا، در کتاب مصباح المتهجد این دعا را ذکر می کند: مطلع دعا این است: اللهم بحق لیلتنا هذه ومولودها. چه شبی است که در این دعا خدا را به آن شب قسم باید داد و عظمت آن شب در چه حد است که امام دستور داده بگوئیم: بحق لیلتنا هذه ؟

اما آن کس که آن شب متولد شده ، آنجا دیگر کمیت عقل لنگ است. در مُلک منظومه ای است، خدا در منظومه مُلک ، خورشید را آفریده، در ملکوت هم منظومه ای است و خورشیدِ منظومه ملکوت، ولی عصر است ، صاحب الزمان است. اگر چشمی قدرت دارد جرم خورشید را ببیند عقلی هم در عالم قدرت دارد مقام آن خورشید را که اسمش صاحب الزمان است و مهدی موعود است، درک کند.

ما عمری گذشت ، هنوز نفهمیدیم رعیت چه امامی هستیم؟! وقتی امام زمان شناخته می شود که خاتم انبیاء، شخص اول عالم شناخته بشود. چرا؟ حدیث، صحیح است ، معنای حدیث صحیح این است که تمام فقهاء عظام مذهب- بلا استثناء- بر طبق سند این حدیث در اعظم و ادق مسائل احکام خدا فتوا می دهند. فقهاء مذهب، مبانی شان در حجیت خبر مختلف است. عده ای کثیر خبر ثقه را حجت می دانند، عده ای مثل فقیه نحریر، صاحب مدارک، به خبر ثقه هم فتوا نمی دهد، به خبر صحیح فتوا می دهد.

این مطلب در خبر صحیح است وآن خبر این است : رسول خدا فرمود: «المهدی من وُلدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی أشبه الناس بی خَلقا وخُلقا ». عقل این جا دیگر کمیتش لنگ است؛ اولا پیغمبر خاتم کیست؟ او کسی است که در قرآن یک سوره هست ، اسم آن سوره، «سوره بلد» است. بعد به قرآن رجوع کنید، اسم سوره ها مختلف است : سوره یس، سوره صافات ، سوره مُلک؛ آن عمود سوره نقطه اسم سوره می شود. این سوره اسمش «سوره بلد» است . بلد یعنی چه؟ شهر. مشهد شهر است. تهران شهر است. مدینه شهر است. مکه شهر است. خدا، ذات قدوسی که میلیاردها کهکشان به اراده او می گردد و می چرخد و تمام عالم امکان به امر «کُن» از او «فیکون» است، همچو خدایی به آن شهری که پیغمبر خاتم در آن شهر است، قسم یاد می کند: « لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ »، چون تو دراین شهری من به این شهر قسم یاد می کنم .عظمت خاتم این است، کیست او؟ آن کسی است که یک سوره در قرآن است به اسم « سوره اسراء» مبدأ سوره این است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آَیَاتِنَا». مثل شیخ انصاری دیگر اینجا مبهوت می شود. خدا خودش را تسبیح می کند : سبحان الذی که او را آن شب به معراج برده. عظمت پیغمبر خاتم این است. « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آَیَاتِنَا ». آن شب او را بردیم که آیات مان را به او نشان بدهیم. حالا آن آیات چیست؟!

باز یک سوره در قرآن است به اسم سوره نجم: « وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى ، مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى ، وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى». قسم به نجم و ستاره یاد می کند بر شرح حال این پیغمبر. آن وقت مدح این است، مداح کیست ؟ مداح خدا ، مدح «سوره والنجم»، مدح هم این است : « وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ، عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ، ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ، وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى ، ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى ، فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى... تا می رسد به آنجا: « لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى» . این آیات چیست؟ آن وقت آن شب چه دید؟ شبی که به معراج رفت آن معراجی که خدا خودش را به آن معراج تسبیح می کند، پرده از مقابل چشمش برداشته شد، نگاه کرد دوازده ستاره دید. ستاره اول امیرالمومنین، بعد دید یک ستاره باز بین این ستاره ها مثل ستاره صبح می درخشد، پرسید پروردگارا! این کیست؟ خدا معرفی کرد: این مهدی آل محمد است. امام زمان این است. بعد حدیث صحیح این است: « المهدی من ولدی ...». آن خاتم که مداحش خداست باز شده مداح امام زمان ، مقام ولی عصر این است . «المهدی من ولدی إسمه إسمی کنیته کنیتی ...». در عالم اسم پیغمبر خاتم و کنیه او برای احدی جائز نیست، فقط یک نفر است که هم اسم خاتم اسم اوست و هم کنیه خاتم کنیه اوست.

دو اسم پیغمبر دارد: اسم آسمانی احمد است؛ اسم زمینی محمد است .هر دو اسم را خود پیغمبر خاتم به امام زمان هدیه کرد: هم اسمش را ، هم کنیه اش را. اسم، اسم خاتم؛ کنیه هم ابوالقاسم . این اسم و این کنیه برای هیچ امامی نیست الا ولی عصر.

این است که امام زمان را بشناسید. آنجایی که عقل مبهوت است این است : اشبه الناس ، شبیه ترین تمام مردم عالم هم در خَلق، هم درخُلق به من، آنچه پیغمبر دارد همه در وجود او منعکس است.

آنچه پیغمبر خاتم دارد چیست؟ علمی است که خدا در قرآن می فرماید: « وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا». علم او به حدی است که آیة الکرسی را بخوان : «العلی العظیم»، آن وقت آن «علی عظیم» به علم پیغمبر خاتم که می رسد تعبیرش این است :« وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا»، علمش به عظمتی است که خدای علی عظیم آن علم را عظیم شمرده است . می رسد به خُلقش، می فرماید :« إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ» هم آن علم، هم آن خُلق، هر دو به مهدی آل محمد داده شده. امام زمان این است .

بعد از این همیشه نگران باشید این کلمات را به او با این نظر گفتگو کنید. هر چه معرفت بالاتر ارزش بیشتر. چه مقامی است؟! چه منصبی است ؟! قرآن بخوان . موسی بن عمران کیست؟ موسی بن عمران کسی است که خدا در قرآن می فرماید: « وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا»، «وَنَادَیْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِیًّا »

موسی بن عمران کسی بود که خدا نُه آیه به او داد، یک آیه اش عصایی بود که انداخت ، سحر تمام سحره را بلعید. یک آیه اش این بود : دستش را از آستین در می آورد دنیا را به آن دست منور می کرد، آن وقت همچو موسی بن عمرانی در سِفر اول تمکین و فضلی که خدا به امام زمان داده مطالعه کرد. وقتی به مقام او پی برد، گفت: بارالها!... ـ این دعای موسی بن عمران است ـ ، گفت: بارالها! مرا به آن مقام برسان . مقام همچو مقامی است . چنین موسایی آرزو می کند. بعد جواب می آید: ای موسی! این مقام برای احدی میسر نیست. باز دوباره نظر کرد، آن مناقب و آن فضائل و آن مکارم و آن کمالات را نسبت به آن حضرت دید، دوبار، باز دعا کرد: خدایا! مرا او قرار بده ! جواب آمد: این میسر نیست. مرتبه سوم...، اینجا است که عقل همه علما، حکما، فقها مبهوت است. مرتبه سوم باز دعا کرد: خدایا مرا آن آخرین جانشین خاتم قرار بده. جواب آمد: میسر نیست . این است مقام امام زمان .

رابطه با او چیست؟ راه ارتباط این است . این شیشه را می بینید؟ تاریخ این شیشه را ببین. هرچه هست اینجاست. این لامپ شیشه بود، آن شیشه در دل سنگ بود، آمیخته به سنگ. آن سنگ رفت در کوره ، ذوب شد، شیشه جدا شد، آن شیشه ها، ذرات، جمع شد. بعد شیشه گر آن ذرات را خمیر کرد، آخر در آن دمید، شد لامپ ، بعد به این دستگاه متصل شد رابطه با برق پیدا کرد الان دیگر شیشه نیست، سرتا پا نور است. دل من وتو این است؛ روح ما هم این است. این روح آلوده به سنگِ هوی وهوس است، باید به مجاهده جدا بشود از آن هوی وهوس ، آن روح می شود شیشه صاف ؛ بعد در کوره تقوا آن شیشه می شود لامپ ، وقتی شد لامپ ، مرکز برق امام زمان است ، متصل می شود همان دل از این جوان به آن مرکز، یکسره می شود نور. راه این است .

امام زمان وقتی می آید مجسمه پیغمبر خاتم است. پیغمبر خاتم که بود؟ «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». وجود امام زمان ، رحمة للعالمین است؛ بعضی از نادانها تصور می کنند می آید قلع و قمع می کند، بعد فکر می کنند وقتی ما را می کشد پس چرا در انتظارش باشیم؟! اینقدر شعور نیست که درک کنند...؛ باغ را دیده ای؟ باغبان می آید در باغ خارها را از زمین می کِشد. باید بکشد یا نه؟! باغ برای پرورش گُل است، نه برای خار. همانطوری که باغبان از باغ خارها را درو می کند، امام زمان هم خارهای باغ انسانیت را درو می کند. اگر گُل بشوی پرورش ات می دهد.

جراح چه می کند؟ وقتی غده پیدا شود، اول آن غده را معالجه می کند تا جایی که میسر است مرهم می گذارد، دوا می دهد، اگر دوا اثر نکرد، مرهم نتیجه نداد، آن وقت چه باید بکند؟ یا باید این آدم بمیرد یا باید این غده درآید، آنجاست که جراحی می کند غده را در می آورد. به آن جراح می شود گفت: چرا غده را در آوردی؟! چرا تیغ کشیدی بر سر این بیچاره؟! امام زمان غده های انسانیت را در می آورد. این است که شمشیرش رحمت است، بخشش اش هم رحمت است؛ تمام وجود رحمت است.

خدایا! به خون سیدالشهداء، به آن لب زهر خورده علی بن موسی، همه ما را مورد نظر خاص او قرار بده! اگر یک نگاه کند با آن نگاه چه می کند؟! یک نظر او اثرش این است:

شیخ صدوق -اعلی الله مقامه- رأس المحدثین ، او در کمال الدین نقل می کند از محمد بن حسن صیرفی، این مرد ساکن سرزمین بلخ بوده، مردم بلخ وجوهات مالشان را به این مرد می دهند که بیاورد در بغداد به نائب امام زمان ، ابوالقاسم حسین بن روح، تحویل بدهد. خوب اینها را فکر کنید. بلخ کجا، بغداد کجا! آن هم آن زمان که از تهران تا مشهد دو ماه باید با مرکب راه بروند تا به اینجا برسند. از بلخ تا بغداد!

آن اموال را سبیکه کرد، شمش طلا ونقره کرد. آماده سفر شد. مدتها راه را طی کرد ، رسید به سرخس، وقتی به سرخس رسید خیمه اش را در یک زمین ریگزاری نصب کرد، شمش ها را شمرد. یکی از این شمشس ها در میان آن ریگ ها گم شد. این مرد امین از مال خودش رفت نقره خرید. رسید به همدان. باز از سرخس آن روز تا همدان، آنجا نقره ها را شمش کرد، این شمش را درمیان آن شمش های نقره ضمیمه کرد، بعد از همدان بار سفر بست، رسید به بغداد. سراغ گرفت که ابوالقاسم حسین بن روح کجاست؟ وقتی خانه او را پیدا کرد، کیسه طلا و نقره و شمش ها را مقابل او گذاشت. این کسی است که نَفَس امام زمان به او رسیده، شمش ها همه مقابل او جمع شد، محمد بن حسن نگران است، دید حسین بن روح این شمش ها را زیر و رو کرد، یکی از اینها را درآورد، گفت: این شمش از ما نیست، شمشی که مربوط به ماست در سرخس در میانه ریگ ها گم شده، تو هم برای اینکه خیانت در امانت نکنی به همدان که رسیدی از مال خودت این سبیکه را درست کردی، در میانه این اموال گذاشتی، این برمی گردد به خودت ، تو هم وقتی برگشتی به سرخس در همان جا خیمه می زنی بعد می گردی آن شمش گمشده را پیدا می کنی، بعد که پیدا کردی سفر دیگر که آمدی به بغداد دیگر مرا نمی بینی، به نائب بعد از من تحویل بده.

این کسی است که دَم او، نَفَس او به این شخص خورده، به این مقام رسیده، گذشته را می بیند، آینده را می بیند، در بغداد است، بلخ و سرخس زیر نظر اوست ، همدان در قبضه قدرت اوست . اگر نوکر امام زمان این است، نائب ولی عصر این است، آیا خود صاحب امر در چه مقامی است ؟! این است که موسی بن عمران، کلیم الله حسرت مقام او را می خورد.

خوشا به حال شما اگر قدر بدانید.

امسال نیمه شعبان، شب نیمه، ساعت 11 ،همه باید دعای فرج را بخوانید. دوره سال هم این برنامه راترک نکنید. هر روز به قدری که وقتتان اجازه می دهد قرآن بخوانید، به خود ولی عصر هدیه کنید. اگر این کار را عمل کنید، تو، دوره سال هر روز بالاترین گوهر را که کلام الله است قرائت کنی، به او هدیه کنی ، شب بیست و سوم رمضان که شب قدر است دفتر عملت به امضای او می رسد، آیا با تو چه معامله خواهد کرد؟

افسوس که عمر گذشت و ما از این زندگی بهره ای که باید نبردیم. شما جوان اید! از دوران جوانی کار کنید، قرآن را هر روز ترک نکنید، به امام زمان هدیه کنید، اگر یک گِلی را کنار دسته گُل بگذاری، روز اول اثری نمی بینی اما اگر یکماه این گِل کنار آن گُل بود بعد که برداشتی می بینی بوی گُل می دهد. دل من و تو هم این جور است، یک روز قرآن بخوانی مثل گِلی است که یک روز کنار گُل است، اما اگر یکسال هرروز قرآن بخوانی، آن هم قرآن را به او هدیه کنی، به این هدیه برمی گردد به او، دیگر کار، کارتو نیست؛ می شود از من و تو هدیه ای به سلیمان زمان. آن وقت او به کرمش با ما چه معامله خواهد کرد؟! این است مقام ، منصب، این است راه ارتباط با ولی عصر.

شما تصور می کنید که او از نظرها پنهان است ولی خبر ندارید که چشم ها از دیدن او محروم است اما اشعه انوار او برهمه این دلها می تابد. خودش فرمود: ما شما را فراموش نمی کنیم، ما مراعات شما را از دست نمی دهیم. همه شما تحت نظر او اید، سعی کنید از این نظر بیگانه نشوید. نماز را اول وقت بخوانید، رابطه را با خدا حفظ کنید، قرآن را هر روز بخوانید، به او هدیه کنید. با این دو عمل ، هم به مبدأ عالم مرتبط اید، هم به حجت او، سعادت دنیا وآخرت نصیب همه شماست.

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه، فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.

اللهم أصلح کل فاسد من أمور المسلمین، اللهم صل وسلم علی ولیک وحجتک صاحب العصر والزمان عدد ما فی علمک، بحق محمد وآله الطاهرین، والحمد لله رب العالمین.

 التماس دعا.

تاریخ: 10/4/1390 ش  - 28 رجب 1432 ق

 

دانلود فایل صوتی



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/4/25 ساعت 9:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مرتاض وجود امام زمان (عج) اثبات کرد؟

روزی در مجلس یکی از علما نشسته بودم بحث بر سر امام زمان(عج) بود .

بعد داستانی نقل کرد که  می گفت : من به کشور های زیادی سفر کرده ام از جمله هند ، چین  و  ... روزی شنیدم که در هند مرتاضی است که به راحتی گمشده را پیدا می کنه . من هم رفتم پیشش تا امتحانش کنم . رفتم پیش دیدم فردی که سرش به تنش نمی ارزه . گفتم من یک دوستی دارم (منظور امام زمان (عج) بود) که خیلی وقته او را ندیدم . می خواستم بدانم حالا کجا. مرتاضه گفت چند دقیقه صبر کن . دیدم مرتاض رفت تو حالت حس چند دقیقه شد یک ساعت دیدم حالت چهره مرتاض تغییر کرد و سرخ شد . یک ساعت ، سه ساعت شد بعد از آن حالت بیرون آمد گفت اولا تو تنها دوست آن نیستی و هزاران نفر در سرتاسر جهان دوست آنند و دوم اینکه من آن در جاهای مخنلف دیدم و دقیقا نمی دانم آن کجاست مرتاض گفت او چه کسی است آن عالم گفت امام ما است

مضمون داستان چنین بود ولی  به علت فزاموشی ممکن است بعضی جملات کم وبیش شده باشند

برای سلامتی و تعجیل در فرج آن امام رئوف (عج) صلوات بفرستید و نظرات خود را حتما بیان کنید



*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در شنبه 90/4/25 ساعت 9:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


مناجات امام علی در نخلستان

عُروة بن زبیر می گوید:
با گروهی در
مسجد رسول خدا نشسته بودیم که سخن از بدر و بیعت رضوان به میان آمد.
ابودرداء گفت:« آیا می خواهید کسی را نام ببرم که ثروتش از همگان کمتر، ولی تقوا و تلاشش در عبادت خدا بیش از همه است؟ »
گفتند:«آری. بگو.»
گفت:«
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب »

در این هنگام تمام افراد حاضر در مجلس با ناراحتی از ابودرداء رو گرداندند. ابودرداء گفت:« ای مردم، من آنچه را دیدم می گویم، و هر یک از شما آنچه را که دیده است بگوید. من، خودم علی ابن ابی طالب را در لابه لای درختان
نخل دیدم که نیمه‌های شب با صدایی حزن آلود چنین مناجات می کرد:« خدای من، چه بسیار گناهانی که تو به دلیل شکیبایی‌ات، آنها را مایه انتقام از من قرار ندادی، و چه بسیار رسوایی‌هایی که تو از سر بزرگواری، آنها را آشکار نساختی. خدایا، اگر عمرم را مدتی طولانی در معصیت تو گذراندم و در نامه‌ی اعمالم گناهانم بزرگ است، جز آمرزش تو آرزوی دیگری ندارم و جز رضایتت به چیز دیگری امیدوار نیستم.»

صدای علی بن ابی اطالب مرا به خود مشغول ساخت. من دنبال صدا رفتم و به علی بن ابی طالب رسیدم. بدون حرکت در گوشه ای ایستادم و دیدم علی در دل تاریک شب چند رکعت نماز گزارد. آن گاه به دعا و گریه و مناجات مشغول شد و در ضمن مناجات هایش چنین گفت:« خدای من، به عفو تو می اندیشم و گناهانم بر من سبک می‌شود؛ و گاه مؤاخذه و مجازات هول‌انگیز تو را یاد می کنم و گناهانم بر من بزرگ و سخت می‌گردد.
آه، اگر تو در نامه‌ی اعمالم گناهی را بخوانی که من فراموش کرده ام، و تو آن را ثبت کرده‌ای. آن گاه فرمان دهی که او را بگیرید. پس وای بر اسیری که خاندانش نتواند او را رهایی بخشد و قبیله‌اش سودی برایش نداشته باشد. آه از آتشی که جگرها و کلیه‌ها را می سوزاند...»

پس آن قدر گریست که بدون حرکت افتاد. من پیش خودم گفتم از شدت شب‌زنده داری، خوابش برده، و گفتم او را برای نماز صبح بیدار می کنم. جلو رفتم و او را تکان دادم، ولی تکانی نخورد.
گفتم:« انالله و انا الیه راجعون. علی بن ابی طالب مُرد!»
با شتاب به منزلش رفتم و خبر مرگ او را به همسرش دادم.
حضرت زهرا سلام الله علیها ماجرا را پرسید و من تعریف کردم.
او فرمود:«ای ابودرداء، به خدا سوگند این حالتی است که از ترس خدا به علی دست می‌‌دهد.»

صبح که شد مردم به صورت علی آب زدند و علی به هوش آمد. برخاست و مرا دید که می‌گریم. فرمود:« چرا گریه می کنی؟»
گفتم:« به خاطر کاری که تو با خودت می‌کنی.»
فرمود:« ای ابودرداء، چه می‌گویی اگر مرا ببینی که برای حساب فرا خوانده‌اند، فرشتگان عذاب مرا گرفته‌اند و در پیشگاه خداوند جبار ایستاده‌ام، در حالی که دوستانم رهایم ساخته‌اند. در این هنگام تو بیشتر از اکنون به من رحم می‌کنی و برایم دل می‌سوزانی.»

به خدا سوگند، این صحنه را در زندگی هیچ یک از اصحاب رسول خدا ندیدم.

منابع:

  • بحارالانوار، ‌ج 41، ص 11، حدیث 1 ------ امالی صدوق


*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***  

نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در پنج شنبه 90/4/23 ساعت 10:0 عصر موضوع مناجات نامه | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت


<   <<   6   7   8   9      >
http://www.games-casino.us/
با کلیک روی +۱ ما را در گوگل محبوب کنید